میخوام بی مقدمه و عنوان بپردازم به زندگی یکی از دوستام یعنی همکارم که چقدر بی روحه:
وقتی آدم!!! هر روز با زنش تو خونه سر مسائل الکی و صد من یه غاز ، جر و بحث و مجادله میکنن و بعضی وقتا این مجادله لفظی به محاکمه فیزیکی تبدیل میشه و زن بدبخت مورد ضربات وحشیانه مردش!!؟؟ قرار میگیره ( تازه جالب اینجاست که ممکنه ساعاتی پیش از این مجادلات با هم روابط زناشویی کامل و عشقولانه ای هم انجام داده باشند)
چه میشه گفت ؟
وقتی بعد از یک هفته قهر و مخاصمه ، جناب آقای شوهر که احتمالا مسائل شکمی و مخصوصا زیر شکمیش به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و فیلش یاد هندستون کرده کلی موس موس میکنه تا زنشو راضی کنه و تا زنه پا داد شروع میکنه به پاچه خواری آمیخته با توجیه و ننه من غریبم و غیره و ذلک . و دوباره رپتو زیر پتو و مابقی جریانات ( انگار نه انگار که کوزه ای شکسته بود و آبی ریخته بود )
چه میشه گفت ؟
وقتی جناب سرکار خانم بعد از 2-3 روز یا کمتر دوباره یادش میفته که شوهر عزیزش؟؟؟ چه بلاهایی سرش آورده و چه رفتارها و گفتارهای نامشروعی باهاش داشته دوباره شروع میکنه به اخم و بد اخلاقی و کم محلی.و این باعث میشه که دوباره شوهرش به هم بریزه و دوباره روز از نو روزی از نو .
چه میشه گفت ؟
وقتی جناب آقای مرد محترم با اینکه زن و بچه داره و نزدیک به 30 سال از عمرش میگذره باز مثه نوجوونا میشینه با دخترا چت میکنه و دل میده و قلوه میگیره و عکس ردو بدل میکنن و بعضی وقتا کار به تلفن میکشه و دختره عاشق میشه و آقا فکر این میفته که چه جور بپرونش و .... ( با خودشم میگه اگه زنم این همه با من و قهر و بد اخلاقی نمیکرد و اینچنین نبود و آنچنان نمیشد این قضایا پیش نمیومد )
چه میشه گفت ؟
بعضی مردها واقعا چندشن!