رفقا
آخرین اخبار را شنیدهاید؟
به کون لقتان خندیدهاید
ناجی ما
به گا رفتهاست
لنگهای آرمان ما
هوا رفتهاست
ما اما
از دیدگاهی صرفاْ ذهنی
به الکل و استمنا
معتاد شدهایم
آی آسپرین من
عشق دیرین من
بیا سردردهایم را تخفیف بده
مرا خوش کن
یا برای اماله زندگی
به من قیف بده
روح من
در من حلول کن
قدیس من
در من دخول کن
تکانم بده
دستهای عاشقت
که هنوز رطوبت مرا دارد
نشانم بده
نانم بده
آنم بده
جانم بده
سلام اقای با ادب
شعرای خیلی بدی نوشتی منم شعر می نویسم دلم می خواد یه وب داشته باشم اما داداش دارم نمی زارن نتمم یکسره است از ماه پیش شروع کردم به نوشتن شعر 50 تا نوشتم یکی رو برات می نویسم
خیلی سخته که بدونی دل عشقت جای دیگه ست
خیلی سخته که بخونی از چشماش دلواپس کسی دیگه ست
خیلی سخته که شبا به یاد حرفاش نخوابی
صبح بلند شی و ببینی که یه نامه مونده باقی
نامه ای پر از خیانت که نداره توش صداقت
نامه ای که مهر باطل بزنه روی خیالت
یکدفعه خراب بشه اون ارزوهای قشنگ
بمونی یکه وتنها توی اون لحظه سخت
راستی اگه دلت خواست بقیه ی شعرامو بخونی برو توی سایت مجله اتفاق نو برو توی قسمت الاچیق شعرام توی الاچیقا هست زیر بعضی ها نوشتم مهرانه زیر بعضی ها هم نوشتم ماندانا خدا حافظ