بچه ها حتما دانلودشون کنید کاره با حالی شده.
مهمونی (سی جی و صابر سنسی) دانلود کنید
تیمارستان (سی جی ) دانلودکنید
دختران با کلاس ¤
روزهای آفتابی چتر در دست گرفته و هنگام حرکت چتر را مرتبا میچرخانند
به کلاسهای آموزش رقص و آموزش گیتار رفته واین موضوع را از نحوه راه رفتن شان میتوانید حدس بزنید
همیشه کمبود وقت دارند چون هر روز به ایروبیک رفته و 4 ساعت در سونا خشک بسر میبرند. پشت تلفن طوری مکالمه میکنند که اگر کسی آنها را ندیده باشد بعید است بتواند سن شان را حدس بزند
اگر میبینید در سن 40 سالگی هنوزازدواج نکرده اند تنها بخاطر این است که هنوز همسر ایده ال خود را نیافته اند. علاقه عجیبی به فال گرفتن دارند و دراتاق خود چند کتاب طالع بینی چینی هندی افغانی دارند. انواع
پسران باکلاس ¤
بهیچ عنوان تلویزیون نگاه نمیکنند و هیچ علاقه ای به سینما ندارند
زیر ابرو به اندازه کافی برمیدارند
پیپ و سیگار برگ میکشند
عاشق هنر پیشه های هالیودی هستند
علاقه زیادی به برقراری میتینگ دارند
بولینگ ورزش مورد علاقه آنها میباشد
شبها نیم ساعت با تلسکوپ بدنبال ستاره خود میگردند
کفشهایی با پهنای 20 اینچ پوشیده و موهای خود را شبیه برق گرفته ها میکنند
بدون دستکش عینک دودی و کلاه به هیچ عنوان رانندگی نمیکنند
«راهنمای جواد شدن یا چگونه جواد شویم؟ «برای دختران
داشتن یه سگ از نوع پشمالو و بردن آن به همه جا ¤
پاتوقها پاساژ گلستان و شهرک غرب ¤
اصولا" جزو شاگردان درس نخوان باشید. چون اگر پرسیدند چرا فلان درس را ¤
ننوشتی فورا" جواب بدهید : دیشب تا دیر وقت مهمانی بوده اید و وقت نکردید
مانتو باید بسیار کوتاه باشد. حداقل تا کمر ¤
در هر موضوعی کل بیندازید. چون از قدیم گفته اند: کل بیندازید تا کم نیاورید ¤
حضور در کلیه اردوها ¤
همیشه در جیب خود مقداری مایه تیله داشته باشید تا دوستانتان را حتی به زور ¤
هم که شده مهمان کنید
اگر ماشین هم دارید و یک سی دی از آینه آن آویزان کرده اید که دیگر نور علی نور ¤
است.
«راهنمای جواد شدن یا چگونه جواد شویم؟ «برای پسران
یک عدد پیکان 57 مدل جوادی با لاستیک دور سفید
روی شیشه عقب پیکان Titanic نوشتن نام
آهنگ تکنو دابس با صدای بلند
دو تا بلند گوی اضافی در ماشین
نوشتن عبارت : «چون که تکی ... بانمکی» روی صندوق عقب ماشین
پاتوقها : چمن های پارک ساعی و شهربازی
تکه کلامها : هوچیکتیم، کرتیم، و زت زیاد
ژل به مقدار زیاد و مدل میکروبی توصیه می گردد
«ماشین مورد علاقه : پیکان آردی «جواد مخفی
میدونی باید تو را بادوست داشتنی ترین صفات صدا بزنم
اما کلمه ای دوست داشتنی تر از کلمه ساده ((دوستت دارم))
پیدا نمیکنم.اما نکته در طرز بیان آن است.عزیزم هنگامی که فکر میکنم تو از آن من هستی اشک شوق از چشمانم جاری
میشود وهمیشه به خودم می گویم که تو را بیش از سلامتی
در این دنیا وپس از آن دوستت دارم.
هر کاری که میکنی بر افسون وزیباییت در چشم من می افزاید
میخوام بدونی همیشه برای من تازه هستی.آخرین تبسم تو
شاداب ترین وآخرین حرکات تو.زیباترین آنهاست
کمی بالاتر توی این خیابانی که مینشینم یک کوچه هست به اسم شهید مهدی دوله. خوب شد که زود شهید شد٬ و گرنه اگر یک کمی بزرگتر میشد شهرداری برای اسمگذاری کوچه عمیقاْ دچار مشکل میشد.
همه سوسکهای مستراح
گه میخورند
خوشند
و هیچکدام
گه اضافی نمیخورند
دوست داشتن تو اما
گه اضافی است
من هم که رژیم دارم
پس بیا
باز با هم بخوابیم
و به هیچ چیز فکر نکنیم
رفقا
آخرین اخبار را شنیدهاید؟
به کون لقتان خندیدهاید
ناجی ما
به گا رفتهاست
لنگهای آرمان ما
هوا رفتهاست
ما اما
از دیدگاهی صرفاْ ذهنی
به الکل و استمنا
معتاد شدهایم
آی آسپرین من
عشق دیرین من
بیا سردردهایم را تخفیف بده
مرا خوش کن
یا برای اماله زندگی
به من قیف بده
روح من
در من حلول کن
قدیس من
در من دخول کن
تکانم بده
دستهای عاشقت
که هنوز رطوبت مرا دارد
نشانم بده
نانم بده
آنم بده
جانم بده
به نظر تو...
نه
نظر نده رفیق
من برای خوب شدن
برای خوب شکل گرفتن
نظرات تو را
تراشیده میشوم
پاشیده میشوم
شاشیده میشوم
هر که هستی باش
جه فرق میکند
من از تو بهترم
خوشلباستر
خائنتر
اگر نگویی
ما هر دو با هم پهن میشویم
لولهمان میکنند
لوله میشویم
گلوله میشویم
جناب سرکار
تفنگت را بیار
و این خشاب را که من دارد
توی آن بگذار
من باید شلیک شوم
به دهان هر معترضی
به مغز هر متفکری
به ماتحت هر کثافتی
نجاتم بده
از این زیر
از این وزیر
مرا بالا ببر
مرا تا حق تعالی ببر
مرا حتی تا سدرهالمنتهی ببر
ناجی من
مرا بیرون بکش
از این آش شله قلمکار
در چهارسوق بازار
بزن تار
بزن تار
بزن تار
بگشای در که باغ و گلستانم آرزوست
بیدار میشوم
تو در کنارم
نیستی
من دلم میپیچد
من
زیر دلم نمیپیچد
درد
یادم میاندازد
باید چیزی را
جایی بگذارم
جداْ؟
نه
به زحمتش نمیارزد
رحمت با تو خوابیدن
در تو خوابیدن
در تو تابیدن
آهای
یکی بیاید
و مرا
در یک سطل آب سرد بگذارد
تا آرام بگیرم
تا آرام بمیرم
بکش بیرون رفیق
ما زیریم
ما ریزیم
ما مریضیم
ما از لبه پارچ زندگی میریزیم
میریزیم
میریزیم
منتهی الامال من
چیزی است که دوست دارم
هر روز آن را بمالم
و بمالم
و بمالم
اما کابوسهایم
سرشار شده ار بوسههایی
که یکی میدهد
به یکی دیگر
به زور
ریقم در آمده
از تزریق
و کمرم خرد شده
زیر بار فشار
من به غایط سرخوشم؛ حتی به بول
به من بده رفیق
سنگین
رنگین
غمگین
باده ناب
درد شراب
تصور کن
تو خلق شدهای
برای ارضای من
محض رضای من
من
تو را دوست دارم
بیشتر از دستم
من شنا خواهم کرد
در آب لب و لوچهات
که ریزان است
من استمنا خواهم کرد
با تصور سینههایت
که آویزان است
دست بسته
پا شکسته
خسته
من خودم را گول میزنم
و روح کثافتم را میکشانم
به تباهی
به لایتناهی
تو ارضا میشوی
بنفش٬ آبی٬ قرمز٬ سبز
و چشمهای من
سیاهی میرود
برف میبارد
تو میباری
خرابم کن
خرابتر
از این که هستم
از این که پستم
از این که
مستم
بیا
دستهایم را بگیر
دستمالم را بگیر
فالم را بگیر
حتی
اگر دوست داری
حالم را
بگیر
تو بر من ببار
ای یار
ای بار
ای آوار
تو بر من ببار این بار
تو که میدانی
تو که میخوانی
تو که میرانی
میمیرانی
مشکل من
همشکل بودن توست
با اجداد بیناموسم
که بیدریغ
سوار زنهایشان شدهاند
با من باش
اما یواش
من زن تو نیستم
برده تو
ارده تو
مرا با شکر بخور
پیش به سوی اگزیستانسیالیسم
من مسوولیتپذیرم
و ترکاندن تو در یک نیمهشب بارانی
انتهای آرزوی من است
رفیق
مادرجندهها را بیخیال
من
انحطاطم را
آغاز کردهام
من
کتاب آفرینش را
باز کردهام
من
این آهنگ قدیمی را
ساز کردهام
- عزیزم
من
برای با تو بودن
ناز کردهام
- خفه شو کثافت آشغال
فکر کردی من کیم؟
من آغوشم را
فقط برای تو باز کردهام
من باز کردهام
من ناز کردهام
دراز کردهام
کردهام
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر
خارم را بخار
مالم را بمال
جانم را درآر
بال در بیار
تا اینجا بپر
من با تو هستم
تا ته٬ تا آخر
تو بی من مباش
در ماتحت خر
میخندم اما
تو احمق نباش
تو باور نکن
تو بر من بشاش
من تو را دیدم
در خوابهایم
من ریده بودم
در خوابگاهم
من گاه گاهم
از جنس کاهم
میخورد پایت
در آبگاهم
پایت را واکن
دهان را بگشا
چشم بر هم نه
بگو
نه
دیگر نه
سکوت
طی تفکرات مخربی که هر از گاهی می یاد سراغم به این نتیجه رسیدم که اکثر زنها اگه بعد از ازدواج یه غلتهایی (سر و گوششون در حد ضعیف و قوی،فرقی نمیکنه، بجنبه )بکنن به نزدیکترین دوستشون هم نمیگن،مگه اینکه از جنس خودشون باشه،چون خودشون میدونن دارن یه غلتی میکنن!
ولی اکثر مردایی که بعد از ازدواج یه غلتایی میکنن(توضیحات بالا)حتما"با آب و تاب بیشتر برای دوست وآشنا هاشون تعریف میکنن چون نه تنها فکر نمیکنند که دارن یه غلطی میکنند تازه باعث افتخارشون هم هست...متاسفم ولی نمی دونم برا کی!!!
بی ربط:
۱ـفیلم سنتوری را دیدم!
۲ـ دارم کتاب میخونم،تا این لحظه ۱بخش از کتاب نقاشی ایران را خوندم!