چند نفر رو میشناسم که اتفاقاً خیلی هم باهاشون حال میکنم و نوع نگارششون با فحش و ناسزاست. اصلاً بابت همین نوع نگارش خواننده خودشون رو دارن، هیچ مشگلی هم نیست، من اگه حال نمیکنم، غلط میکنم بخوام بخونمش ولی ... یه دسته هستن فکر میکنن این یه نوع (چه جوری بگم) عرض اندام مدرن از یه هویت جدیده که تو دنیای مجازی مُدشده. با چند تا «ایسم» و «لوژی» و اینا که با فحش ناموسی مخلوط میشه و ترکیبی هم از نظم و نثر داره، یه مطلب ساده رو رنگ کنی و به جای یه نوشته باکلاس بدی به خورد خواننده ... حیف که گمنامی داره ولی مطمئنم میدونین از چی حرف میزنم.
همینجا بگم که اینایی که میگم دلیل بر این نیست که خودم همه رو رعایت میکنم ولی تجاربیه که در طول این مدت کسب کردم و بنظرم خوبه که رعایت بشه تا خوانندههای بهتر و بیشتری جذب بشن. اینکه من نظرمو بگم تا اینکه هی تز صادر کنم فرق میکنه. بعضیها مدام دارن برای دیگران خط و نشون میکشن و وای از اون روز که یکی برخلاف نظرشون، تو کامنتها یادداشتی هم بذاره، جنگ هفتاد و دو ملتی پا میشه که نگو. بخصوص اگه این موضوع تخصصی هم باشه. مثل اینکه من با این یه نمه سوادم بیام و راجع به موسیقی مدرن تز بدم، بعد که یه استاد موسیقی برام یادداشت انتقادآمیز میذاره، رگ گردنم بزنه بالا که ای آقا این نظر منه و دلم میخواد اینجوری بگم ... دِ نشد دیگه عزیزم!
و اما نکته آخر درمورد کامنتدونی خودم. بارها دوستان از باز نذاشتن کامنتدونی گله کردن که صدالبته حق با مشتریه :-) فقط یه مطلب و اونم اینکه از اون جایی که بسیار شدیدناک (درسته دیگه؟) اونم اخیراً با این قسمت حال میکنم، ترجیح میدم همیشه یه اظهارنظری هم راجع به یادداشتهاتون داشته باشم. نمیدونم چرا ولی فکر میکنم باز گذاشتن دائمی کامنتها خیلی ها رو وابداره تا بهرحال یه خطی هم که شده بنویسن و باور کنین یا نه من راضی به این کار نیستم . ترجیح میدم وقتی مطلب تموم شد، از ته دلتون یا فحش بدین یا نظر بدین :) نظرهاتون هرچی باشه با دقت خونده میشه و اینو یه جور احترام میدونم به وقت و انرژی که بابت این مسئله بخرج میدین و همیشه بهم قوت قلب میده که بدونم به دیوار نخوردم :) برای همین چند کلمه جون میدم ... پیشاپیش هزارتا مرسی از همه اونایی که همیشه بهم لطف داشتن و دارن و هم اونایی که با سکوت میخونن و بی ردّ پا میرن و تعدادشون کم هم نیست. خود من هم برای سالهای سال از این دست خواننده بودم و خیلی کم پیش میاومد که جایی یادداشتی بذارم. خب دیگه اینم یه نوعشه.
و باز در آخر آخر : اینا نظرات شخصیه اینجانبهست و همونجور که من فکر میکنم درسته، شاید اصلاً هم نباشه :) شما بخونین تجربه و منم میگم اُکی .
درخواست: اگه توی این شبا حال و هوای روحانی بهتون دست داد و حس کردین دریچه قلبتون بیش از هروقت دیگه برای یه راز و نیاز ساده، بازه، یادتون نره یکی این ور اون دریچه بشدت نیازمند اون هواست، پس التماس دعا .
نیما خیلی دلم می خواست تا تهشو بخونم اما خیلی فونتت ریز بود(