بیا تو

به دلت باید رجوع کنی بیای تو

بیا تو

به دلت باید رجوع کنی بیای تو

حرفهائی که نگفته ماند ولی حالا میگم که دلتون بسوزه!

دوست میدارمت!

یکی بود یکی نبود .

بعضی وقت ها این یکی بود و اون یکی نبود و بعضی وقت ها که اون یکی بود این یکی نبود. ولی در کل هروقت این یکی بود اون یکی نبود ..

براستی اگر هر دوتا بودن قصه نبود یا ..... ؟؟ ؟ ؟  ؟؟؟ ؟؟؟

معلم می خواند و من در اتمام سخنش بلند می خواندم !!!

من مادرم را دوست دارم . من پدرم را دوست دارم . من دوستانم را دوست دارم و من دشمنم را دوست دارم !!..

آری من همه را دوست دارم !! اما گلم را که از هر گلی خوشبو تر و از هر نسیمی نرم تر و از هر زیبای کنعانی زیبا تر و از هر امیدی امیدوار تر و از هر دوستی دوستر است را بیشتر از همه دوست دارم!!!

امروزم زیبا بود و شاید امشبم !!! نمی دانم فقط می دانم زیباست و چه زیباست اینکه احساس دوست داشتن را مدتی است دارم تجربه می کنم !!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد