بیا تو

به دلت باید رجوع کنی بیای تو

بیا تو

به دلت باید رجوع کنی بیای تو

با حال روزهای با حال من

اسم پوشه های کامپیوتر دخترا؟ music image عکس های خودم اسم پوشه های کامپیوتر پسرا؟ ujyhly۷i lk; uiogh; vhjddd۴ddddd طرف رفته خواستگاری بابای عروس با لپ تاپ اومده می گه جوان، من اهل تحقیقات محلی و اینا نیستم، یوزر پسورد فیسبوکت رو بزن. هیچ لذتی بالاتر از خندوندن فرد در حال نماز نبود. خدایا مارا ببخش و بیامرز رفتم شیرینی بخرم به شیرینی فروشه میگم این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟ یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لا هر کدوم ناپلئونه؟ تا حالا اینقد قانع نشده بودم تو زندگیم: | شماها یاد تون نمیاد، یه زمان ملت کارشون که با کامپیوتر تموم میشد روی کیبورد و مانیتور و کیس کاور میکشیدن در حد رو مبلی پذیرایی پسره ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺎﯼ ﺩﻭﺳﺖ دخترم ﺷﯽ؟ ﮔﻔﺘﻢ :ﻧﻪ، ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺎﻻ |: خو لامصب یه بار دیگه میگفتی من قبول میکردم :| مسابقه پیامکی ایرانسل (هر پیام ۷۵تومان) برنده: هر روز لپ تاپ سوال: ۱: اب خوبه؟ بله ۲: درخت چه رنگ است؟ سبز ۳: اهن سفت تره یا پنبه؟ اهن سوال آخر: شخصی که نظریه بوروکراسی پست مدرن را باب کرد که بود و اون روز تو خلوت خودش به چی فکر میکرد!؟ یارو توی هواپیما میره داخل کابین خلبان با تهدید میگه برو فرانکفورت خلبان یه نگاهی بهش میکنه میگه پس اسلحه ات کو!؟ یارو میگه رفاقتی برو دیگه حتما باید زور بالا سرتون باشه! بَ رَ بَ بَ همون برو بابای خودمونه اینو در پاره مواقع با دهنی کج، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبرن... جاکاییل کیست؟ فرشته ای است که در بهشت برای مومنین مکان و حوری جور میکند پوست کنار ناخن از خیانتکارترین پوستهاست... اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین یه روز ترکه سوار اتوبوس میشه راننده بهش میگه دستت لای در نمونه ترکه میگه سرت لای در نمونه :-) :-) :-) :-) :-) :-) :-); -) ..مادر ب واسطه ی درد زایمان بهشت رفت زیرِ پاش, هیشکی ب ما یه پشیزم واسه دردِ ختنه ک چیزی نداد ... :| پسرا: 1 :شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟ 2: 8 گیگ رم - 1 ترا هارد... دخترا: 1 :شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟ 2 :صورتیه (ذوق مرگ) دختره متولد ۸۲ استاتوس زده: "عشق یا هرزگی؟!!! از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم.... " اونوقت ما تا ۱۰ سالگی برا هلیکوپتر بای بای میکردیم که چراغ بزنه واسمون :| دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی دعواشون میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه، فرداشم زنه میره آزمایشگاه میگن بارداری!!!! به این روش میگن گرده افشانی کردن!!! لبخند رو هیچ وقت ترک نکن حتی وقتی که ناراحتی چون افسردگی خیلی خطرناکه حسن! ممکنه که داغون بشی حسن! نیشتتو ببند حسن!!! اونقدری که جوونای ما در برابر فیلتر مقاومت کردن متفقین در برابر هیتلر نکردن ﺯﻧﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﯿﮕﻪ :ﺗﻮ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻣﻨﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ! ﻣﺮﺩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﭘﻨﺞ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ :ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﮐﺮﻩ ﺧﺮﺍ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﻮﮔﻞ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﯾﻢ!!؟ میرن ۱۰۰۰ متر زیر آب به ماهیه سیخ میزنن، گاز که میگیره میگن ببینید چه خطرناک و وحشیه؟ بعد اسم برنامه رو میزارن جستجوی هیولا... هیولا تویی، ول کن زبون بسته رو! اگر مایلید به کسی لب بدهید به نکات زیر توجه کنید خاک بر سرم مگه مایلید؟؟ بابا مملکت اسلامی هستا!! میخوایید بهشت و به یه بوسه بفروشی؟؟؟ نکن برادرمن، خواهر من بده زشته، قباحت داره بچه که بودیم وقتی یه نفر میگفت عزیزم :سریع می گفتیم :برات پشگل بریزم? بعدشم میخندیدیم, غافل از اینکه رسما خودمونو به بز تشبیه میکردیم!!! همین الان حس درس خوندن بهم دست داد، سریع بسم الله گفتم و صدقه دادم خدا رو شکر برطرف شد! داداشم یه گوشه خونه لاتی نشسته بود همه بهش خندیدیم بعد پسر داییم بهش میگه بیا از دور خودتوببین خیلی خنده دار شدی! دقت کردین وقتی نزدیک پارکینگ خونه میشیم تازه آهنگِ مورد علاقمون شروع به خوندن میکنه؟ به سگ ها که محبت میکنی باوفا میشن :| به آدم ها که محبت میکنی هار میشن آما!! به خر که محبت میکنی.... اصلا براش فرقی نداره!! از بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار...:))) ضدِحالِ بزرگ برای یه مادر اینه که............۹ماه دوران بارداری رو تحمل کنه؛ بچه که به دنیا اومد, شبیه عمش بشه.....:دی ﮔﻮﮔﻞ ﻋﺰﯾﺰ ﺑﺬﺍﺭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ۲ ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻧﻮﺷﺘﻤﻮ ﺗﺎﻳﭗ ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻥ ﺁﺑﺮﻭ ﺣﯿﺜﯿﺘﻢ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ همه این منم تازه از سر جلسه ی امتحان بلند شدم همه چیز عادیه, هیچ چیز غیر طبیعی نمی بینید (پوشک دانشجویی ایزی لایف) مخصوص امتحانات ادامه فرهنگ لغت...!! Acrobat reader :ژیمیناستی که موقع اجرا گُه می‌‌زند وایمکس :درنگ چرا؟! البرز :عربها به « پرز » گویند! مختلف :مرگ مغزی! توله سگ :حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن! یک کلاغ چهل کلاغ :نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ ها! میگن تو جهنم تا میای چرت بزنی یه فرشته بنام کرمائیل میاد، نخ میکنه تو دماغت موند به دلمون یه بار بریم سینما فقط و فقط فیلم نیگا کنیم لامصب هر صندلی رو نیگا میکنی یه فیلم جداگانست، همه هم صحنه دار! یکی از رفیقام هم زن داره هم دوست دختر بهش میگم چرا اینکارو می کنی میگه مگه کسی که تو خونش تلویزیون داره سینما نمیره. تا حالا تو زندگیم اینقدر قانع نشده بودم.... پسره با دوستش چت میکرده پسره :می‌شه یکم دیگه بمونی؟ من خیلی‌ دوست دارم باهات حرف بزنم دختر :نمیتونم، بایدبرم پسر: PLZzZz یکم دیگه بمون دختر :نمی‌شه! مامانم گفته اگه الان نرم بخوابم میاد پایین و سرمو میکوبه به کیبو فگئو تبخد آوعپقبسفدگ قکتو! چرا همون چیزى که تو شامپو بچه میریزن که چششون نسوزه تو شامپوهاى ما نمیریزن؟ هان؟ چشم ما چشم نیست؟ ما ادم نیستیم؟؟؟؟؟ تاکى انقدر ظلمو باید تحمل کنیم؟ یکی ازسخت ترین کارا تو ایران اینه که، وقتی داری از جلوی یه خونه رد میشی که درش بازه، تو رو نگاه نکنی: D خونه دایی دعوت بودیم. من یه کم بعد از بقیه رسیدم. وقتی رفتم تو دیدم همه دارن فیلم می بینن. با صدای بلند گفتم سلام... بعد یارو توی فیلمه به طور اتفاقی گفت سلام و زهر مار مرتیکه! همه از خنده کف سالن پهن شدن تو این سریالها بچه شون کار بد که میکنه، میگن برو تو اتاقت بیرون هم نیا. ما بچه بودیم اتاق نداشتیم، به خاطر همین میگرفتن مثل خر کتکمون میزدن! ه سلامتی پسری که قشنگترین دختره دنیارو هم تو خیابون دید، سرش را انداخت پایین و زیر لب گفت: “میرم جلوتر شاید بهترشو دیدم... ”!! چیهههه؟؟؟ مگه غیر ازاینه؟؟ والللللللا فتح الله زاده :من صدای شما رو نمیشنوم آقای فردوسی پور! فردوسی پور :الان صدای منو نمیشنوین!؟ فتح الله زاده :نخیر...! چاقو، برو بچه دماغو! حقته حقته غورباقه هم قدته، فردا روز عقدته! قهر قهر قهر تاروز قیامت! دوچرخه، سیبیل بابات می چرخه! آشتی، آشتی آشتی فردا می ریم تو کشتی...! یادش بخیر! چقدررررررررررررر اسکول بودیم! استاتوس گذاشته: انقدر بدم میاد از کسایی که میان فیسبوک برا علافی! انگار خودش میاد اینجا اورانیوم غنی می کنه...! ایرانسل عزیز :یا به پدربزرگ و مادربزرگ های ما، اس ام اس نده یا اگه میدی لطف کن خودت براشون توضیح بده!! معلمان و اساتید گرامی :لطفا در هنگام طرح سوال ب فکر عمه ی خود باشید باتشکر جمعی از دانشجویان.

چند نکته جالب؟

آموخته ام که:با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه... آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی، ... آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است، آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی گفت نه، آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم، آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم، آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی، آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است، آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند، آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد، آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند، آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز بدست بیاورم آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد، آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان، آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم، آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم، آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد، آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم.. آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد..

داستان یک کوه نورد!!!

داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود. او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. شب بلندی های کوه را تماما دربر گرفت و مرد دیگر هیچ چیز را نمی دید. همه چیز سیاه بود. اصلا دید نداشت و ابر روی ماه و ستاره ها را پوشانده بود. همانطور که از کوه بالا می رفت ، چند قدم مانده به قله پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط می کرد ، از کوه پرت شد. در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه او را در خود می گرفت. همچنان که سقوط می کرد ، همه رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش آمد. در آن لحظه فکر می کرد که چقدر مرگ به او نزدیک شده. ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شد. بدنش میان آسمان و زمین معلق شده بود. در این لحظه چاره ای جز آنکه فریاد بکشد : " خدایا کمکم کن! " ، برایش باقی نمانده بود. ناگهان صدای پرطنینی که از آسمان شنیده می شد ، جواب داد : " از من چه می خواهی ؟ " - خدایا نجاتم بده ! - واقعا باور داری که من می توانم نجاتت بدهم؟ - البته که باور دارم. - اگر باور داری طنابی را که به کمرت بسته شده ، پاره کن ... یک لحظه سکوت ... و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طناب بچسبد. گروه نجات می گویند، روز بعد یک کوهنورد یخ زده را پیدا کردند. بدنش از یک طناب آویزان بود و با دست هایش محکم طناب را گرفته بود ... او فقط یک متر از زمین فاصله داشت !!! و شما ؟ چقدر به طنابتان وابسته اید ؟ آیا حاضرید آن را رها کنید ؟ در مورد خداوند یک چیز را نباید فراموش کرد : هرگز نگوئید که او شما را فراموش کرده و یا تنها گذاشته. هرگز فکر نکنید که او مراقب شما نیست. به یاد داشته باشید او که همواره شما را با دست راست خود نگه داشته ، نخوابیده است

داستان کوتاه جالب جالب!!!!

در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که سالها بچه دار نمی شد. او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد! روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد. پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک جعبه بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود! روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد...حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، با چه نظره ای روبرو شد؟ فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید. . . . چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می زدند که پس این مردک چرا مغازه اش را باز نمی کند

Kheyli tanha hastam khodaya komakam kon

اگر رییس جمهور میشدم؟

اگر رئیس جمهور می شدم . اگر رئیس جمهور می شدم . برای هر خانوار سبدی از . عطر و کتاب و گل و شکلات می فرستادم . سبدی از روبان و صابون عطری . سبدی از شراب شیراز و سیگار بو در کنار پزشک خانواده . شاعر و نوازنده و رقصنده خانواده . قرار میدادم . . کلاس های رایگان بوسیدن و . لبخند زدن را پایه گذاری میکردم و . آموزش در برف و بارن و طوفان رقصیدن را . . . زندان ها را تعطیل می کردم . و میخانه ها را شبانه روزی . شهر دیوانگان را تاسیس میکردم و . بنیاد عاشقان را . و به دیوانگان و عاشقان . مدال افتخار میدادم . و به تمامی کارمندان . ماموریت دوست داشتن . . آری اگر رئیس جمهور میشدم . شعار انتخاباتی ام این بود . جنگ جهانی سومی . در کار نخواهد بود . می خواهم با یک بوسه . جهان را فتج کنم . اگر رئیس جمهور می شدم . زیبایان را ممنوع الخروج می کردم . و زشت کاران را ممنوع الورود . . صنعت عطر و ابریشم را . گسترش میدادم . لباس های تیره را ممنوع . و لباس های رنگی و روزنامه را رایگان ............ کوره آجر رنگی تاسیس می کردم . و شهر های رنگی را . به عجایب هفت گانه اضافه میکردم . . ساز ها ، قلم ها و قلم مو ها را . مقدس اعلام میکردم . و از مردمم میخواستم . به جای ایستادن . با سرود ملی برقصند . و در سالروز شهیدانشان جشن بگیرند .

دخترا حالشو ببرن!!!!!!!!

24 ساعت از زندگی یه دختر

5 صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب….....

6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!!

8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

9صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

10 صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد .

11 صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون 19 تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

12 ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه - صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

1 ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از 1.5 ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

2 ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!!!!!!!!!!!

3 ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!!!!

4عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

5 عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

6 عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

7 عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

8 غروب: دختر در حال پیاده شدن از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

9 شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

10شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!

2شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

5 صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره sms داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت!!! و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!!!!!!!!!!!!!

پلیس در نقاط مختلف دنیا

امریکا: شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر میکند.احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرید و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود.پلیس از مردم امریکا عذرخواهی می کند.پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد.شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید.


ایتالیا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!


فرانسه:شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.


انگلیس:شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.


بقیه در ادامه مطلب

آلمان:شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.

 

سوئیس: شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.

 

عراق:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند.در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

 

چین:شما خلاف می کنید.شما اعدام می شوید!

 

امارات:شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس ،از کشور های همجوار دختر وارد می کنید!

 

هندوستان:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.

 

هلند: از آنجا که همه کار های خلاف در این کشور خلاف محسوب نمی شوند بنابراین شما خواهر و مادر تان را هم که به یکدیگر پیوند بزنید باز هم خلاف محسوب نمی شود و پلیس دستگیرتان نمی کند!

 

روسیه:شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

 

ایران: شما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند.شما ناپدید می شوید.یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود.دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد.پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند.اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند.بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند.در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری ، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید. نگران نباشید...!

پلیس در نقاط مختلف دنیا

امریکا: شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر میکند.احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرید و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود.پلیس از مردم امریکا عذرخواهی می کند.پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد.شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید.


ایتالیا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!


فرانسه:شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.


انگلیس:شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.


بقیه در ادامه مطلب

آلمان:شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.

 

سوئیس: شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.

 

عراق:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند.در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

 

چین:شما خلاف می کنید.شما اعدام می شوید!

 

امارات:شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس ،از کشور های همجوار دختر وارد می کنید!

 

هندوستان:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.

 

هلند: از آنجا که همه کار های خلاف در این کشور خلاف محسوب نمی شوند بنابراین شما خواهر و مادر تان را هم که به یکدیگر پیوند بزنید باز هم خلاف محسوب نمی شود و پلیس دستگیرتان نمی کند!

 

روسیه:شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

 

یک کشور آسیایی که اسمشو نمیاریم: شما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند.شما ناپدید می شوید.یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود.دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد.پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند.اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند.بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند.در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری ، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید. نگران نباشید...!

آیا کسی هست که مرا یاری کند

می‌خواهم از حسین بگویم


اسطوره ای که از وقتی چشم باز کردبم در سرتا سر زندگیمان حضور داشت.
اسطوره ای که فراتاریخی و فرا دینی بود.
برای یک قوم و مسلک خاص نبود. درس آزادگی را به همه آموخت و رفت.

هر سال به مراسم عزاداریش رفتیم و به سوگواری پرداختیم.
هر سال از سر بریده حسین شنیدیم و استقامت زینب.

از به آتش کشیدن خیمه ها و کشیدن گوشواره از گوش اولاد حسین.
از ابوالفضل شنیدم و رشادت ها.

در آخر اشک هایمان را پاک می کردیم و با خود می گفتیم ای کاش در زمان حسین بودم تا در رکابش شهید می شدم.
قلبمان تیر می کشید از بی وفایی کوفیان. کوفیان منحوس شدند چرا که در مقابل ظلم و ستم زمانه خویش سکوت کردند و ما هر سال بر ان ها نفرین فرستادیم.

اما امسال بیا درس پس بدییم. بیا ببینم چقدر از مکتب حسین درس آموختیم. چقدر آزادگی در ذات ما هست.
امسال دیگر لازم نیست صحرای کربلا را برایت تشریح کنند. امسال همین جا صحرای کربلاست.

کمی گوش بده صدای من ناصر ینصرنى به وضوح به گوش می رسد.
نمی بینی چطور خیمه ها را به آتش می کشند؟

دخترکان را نمی بینی در سوگ پدر جان می سپرند؟
نمی بینی چادر از سر زنان می کشند؟

زنان را نمی بینی در غیاب مردان چطور بدون ترس حرف حق بر زبان می آورند؟
بیا در کنار هم در مقابل این ظلم بایستیم. کمتر با حرف ها و تحلیل های تکراری خودت را گول برن. باور کن مردم کوفه هم با هر برهانی دل خود را راضی کردند تا در کنار فرزند پیامبر نباشند.

تو حسینیان زمانه را تنها نذار که در غیر این صورت در تاریخ سرنوشتت به مانند کوفیان هست.

داستان دو عاشق!!!!

حمید مصدق عاشق فروغ فرخزاد بوده است که به هم نرسیده بودندو یکی از اشعار آنها در وصف هم به قرار زیر است :
 
شعر زیبای حمید مصدق

تو به من خندیدی و نمی دانستی

من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز،

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت

 
 
 
 
 
 
جواب زیبای فروغ فرخ زاد

من به تو خندیدم

چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید

و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

پدر پیر من است

من به تو خندیدم

تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

دل من گفت: برو

چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را ...

و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام

حیرت و بغض تو تکرار کنان

می دهد آزارم

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

سیاست!!!!!!؟؟؟؟؟؟

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست

انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدر
جان ! لطفا برای من بگین سیاست یعنی
چی ؟ 
   
پدرش فکر می کنه و می گه :
بهترین راه اینه که من برای تو یک
مثال در مورد خانواده خودمون بزنم
که تو متوجه سیاست بشی من حکومت
هستم، چون همه چیز رو در خونه من
تعیین می کنم. مامانت جامعه هست،
چون کارهای خونه رو اون اداره
می کنه. کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه
هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و
هیچی نداره. تو روشنفکری چون
داری
درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی.
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست،
نسل
آینده است. امیدوارم متوجه شده
باشی که منظورم چی هست و فردا
بتونی د ر این مورد بیشتر فکر کنی.

    

       ************  

پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر
کوچیکش از خواب می پره. می ره به
اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش
رو کثیف کرده و داره توی خرابی
خودش دست و پا می زنه. می ره توی
اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه
پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب
عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه
مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره
تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدار
کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت
شون خوابیده ......؟؟؟؟ . می ره و سر
جاش می خوابه و فردا صبح از خواب
بیدار می شه. 
  

           ************
فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم!
فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله
پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست.
سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب
ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، در
حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو
رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی
تونه جامعه رو بیدار کنه، در حالی
که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه. 

خصوصیات اقایون که خدا وکیلی خودشونم قبول دارن!!!!

-1 خوشتیپ تر از خودشون نمی تونن ببینن 

 2 -هر روز که باهاشون اشنا بشی  

–3- روز بعد به طور اتفاقی تولدشونه  

-4 -دوست ندارن دم ویترین مغازه وایسن مبادا دوست دخترشون از چیزی خوشش بیاد  

5 روز تولد دوست دختراشون یا ماموریتن یا مسافرت  

-6 -اگه راجب سربازی یا دانشگاه ازشون بپرسی تب 40 درجه می گیرشون  

--7 -همشون دوست دختر ندارن اگرم داشتن یا مرده یا خیانت کرده 

 هروقت دیر می کنن به جون ماماناشون تو ترافیک بودن 

 

پ.ن:اگه کسی انتقادی داره همین جا بگه , خوشحال می شم. 

من اینجا حرفایی رو میزنم که نمی تونم جای دیگه یا به کس دیگه ای بزنم. 

بعضیاش حرف دلمه. 

ولی اینا فقط ۱ قسمت کوچیک از زندگی منه. 

پس نباید از رو اینا قضاوت کنید. 

خصوصیات دخترای ایرونی

۱- سینه جلو , باسن عقب , دماغ سر بالا
2- همشون میگن به هیچ پسری اطمینان ندارن اما با 10.000 تا پسر دوستن.
3- همشون قبل از اینکه باهات دوست بشن BF (دوست پسر ) نداشتن هیچ وقت.
4- BF شون مال خودشونه اما خودشون مال همه هستن.
5- همشون از دم خالی بندن.
6- هیچ وقت روز تولدت یادشون نیست.
7- خیلی اتفاقی وقتی باهاشون دوست میشی 4 روز بعدش تولدشونه.
8- همیشه کیف پولشون رو تو خونه جا گذاشتن.
9- همیشه فوق تخصص آرایش زننده دارن از این آرایشایی که وقتی می بینی حالت به هم میخوره.
10- همیشه 3 یا 4 تا خواستگار دکتر و مهندس دارن.
11- همه ی پسرای دنیا رو نگاه می کنن اما نباید BF شون حتی یک دختر غریبه رو هم ببینه.
12- همشون از دم مریم مقدسن  

۱- سینه جلو , باسن عقب , دماغ سر بالا
2- همشون میگن به هیچ پسری اطمینان ندارن اما با 10.000 تا پسر دوستن.
3- همشون قبل از اینکه باهات دوست بشن BF (دوست پسر ) نداشتن هیچ وقت.
4- BF شون مال خودشونه اما خودشون مال همه هستن.
5- همشون از دم خالی بندن.
6- هیچ وقت روز تولدت یادشون نیست.
7- خیلی اتفاقی وقتی باهاشون دوست میشی 4 روز بعدش تولدشونه.
8- همیشه کیف پولشون رو تو خونه جا گذاشتن.
9- همیشه فوق تخصص آرایش زننده دارن از این آرایشایی که وقتی می بینی حالت به هم میخوره.
10- همیشه 3 یا 4 تا خواستگار دکتر و مهندس دارن.
11- همه ی پسرای دنیا رو نگاه می کنن اما نباید BF شون حتی یک دختر غریبه رو هم ببینه.
12- همشون از دم مریم مقدسن  

روشهای مبارزه با بحران بی شوهری!!!!!!

در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز بوجود آمده کلیه خانمهای محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .


?ـ روش کوزه ایی : همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی

نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .

?ـ روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن میکنی شکلات بین مردم تقسیم میکنی تا مرد آرزوهات بیاد.

نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع میتونین فانوس هم روشن کنین .

?ـ روش سوسکی : بخاطر ترس از یه سوسک که حتی میتونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم میپری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه .

نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه .

?ـ روش تیپ : انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده میکنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی میکنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه .

نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفه !

? ـ روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس میشی بلاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی .
نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.

? ـ روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که میتونی شرکت میکنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه .

نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین.

?ـ روش مذهبی : توی انواع مجالس مختلف مذهبی شرکت میکنی توی هیچ چیز کم نمی آری جایی نیست که مراسمی باشه و تو اونجا نباشی تا بلاخره یه شوهر گیرت بیاد .

نتیجه گیری : التماس دعا خواهر .

? ـ روش فامیلی : یه کاغذ بر میداری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک میکنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب میکنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی .

نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین

? ـ روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو میگیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش... (سانسور ) میگیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه . البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند.

نتیجه گیری : در تعهد نامه کلانتری حتما مقدار مهریه را ذکر کنین  

اینم یه داستان کوتاه فوق باحال!!!!!

مرد بخیلی به یک موسسه لاغری مراجعه کرد تا لاغر شود.

منشی به او گفت بفرمایید در چه سطحی می خواهید ثبت نام کنید ؟

بخیل گفت : چه سطوحی دارید؟

منشی گفت : ما در اینجا در دو سطح ثبت نام می کنیم یکی در سطح ویک (ضعیف) و یکی در سطح پاور(قدرت) اگر سطح ویک را انتخاب کنید، مبلغ ثبت نام یک ساعت و یک دلار است و اگر سطح پاور را انتخایب کنید، ۲ ساعت و سه دلار است. بخیل با خود اندیشید من که زیاد لاغر نیستم الکی چرا سه دلار بدهم؟ و سپس سطح ضعیف را انتخاب کرد.

وی را به مکانی در بسته هدایت کردند. در آنجا دختر جوان و زیبایی ایستاده بود مسئول موسسه گفت: شما یک ساعت وقت دارید که این دختر را در این مکان بسته گیر بیاندازید. ضمن اینکه با این جست و خیز لاغر می شوید، اگر توانستید او را کمتر از یک ساعت بگیرید، باقی یک ساعت وی در اختیار شماست!

پس بخیل بسیار خوشحال شد و بدنبال دختر دوید تا وی را بگیرد ولی دختر بسیار چابک بود و مرتب از دست وی فرار می کرد. تا اینکه بخیل در مکانی دختر را به چنگ انداخت! اما هنوز اقدامی نکرده بود که زنگ پایان یک ساعت به صدا درآمد!
بخیل هر چه اصرار کرد که پول یک ساعت اضافی را می‌دهم، بگذارید اینجا باشم؛ افاقه نکرد و او را از آن مکان بیرون کردند. بخیل با خود گفت : فردا استثنائا خساست را کنار می‌گذارم و سطح پاور را انتخاب می‌کنم و دو ساعت آن مکان را کرایه می کنم تا یک ساعت را صرف گرفتن دختر کنم و یک ساعت را…
پس روز بعد پیش منشی آن موسسه رفت و سه دلار زد بروی میز و گفت: سطح پاور لطفا!بخیل را به همان مکان دیروز هدایت کرده و در را نیز از آنطرف قفل کردند. اما بخیل اثری از دختر در آنجا ندید. ناگهان چشمش به مردی بسیار هیکلی و درشت اندام خورد! بخیل وحشت زده پرسید تو کیستی و آن دختر کجاست؟
شخص هیکلی گفت: آن دختر مربوط به سطح ضعیف است و من مربوط به سطح پاور. حالا من دو ساعت دنبال تو می‌کنم و تو نیز دو ساعت وقت داری که خودت را از چنگ من نجات دهی و فرار کنی وگرنه… 

اینم آخرین تفاوتهای بین دخترها و پسرها

۱-دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند

2-اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

3-یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه

4-یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!

5-دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!

6-دخترا می خوان سر پسرا کلاه بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن

7-اگر به یه دختر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر خوبی و عاشقت میشه اما اگر به یه پسر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر بی جنبه و جوات هستی دست به هر کاری میزنه تا از شرت خلاص شه!

8-نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و .........هست.

9-دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره.

10-دخترا فکر می کنن بهترین راه برای بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله!

11-دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!

12- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.

13-اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.

14-دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن

۱۵- شرمنده . شماره ۱۵ خیلی ..........هست و اگه بنویسم وب فیلتر میشه !

16-اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن!

17-یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.

18-پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!

19-یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با 3-4 تا دختر دیگه دوست میشه!

20-یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!

21-اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!

22-دختر ترشیده میشه اما پسر نه!!!!

23- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باهال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!

انقلاب

مگر پدرانمان انقلاب نکردند تا شاه و شاهزاده نداشته باشیم.... آقا و آقازاده داریم!

مگر پدرانمان انقلاب نکردند تا سیاستمان دینی شود............... دینمان سیاسی شد!

مگر پدرانمان انقلاب نکردند تا اقتصادمان انسانی شود............. انسانیتمان اقتصادی شد! 

مگر پدرانمان انقلاب نکردند تا خیابان هایمان شریف شوند........ شرافتمان خیابانی شد! 

مگر پدرانمان انقلاب نکردند تا رنگ آزادی را ببینیم................... اسارت رنگ شده را دیدیم! 

مگر پدرانمان انقلاب نکردند تا دردهایمان درمان شود................ درد بی درمان گرفتیم 

pure love

Good Night and Good Morning 

 
The glow of the moon
Casting its shadow
Erie on this perfect clear night
You leave me too soon
The tears start to flow
And I lose control
As you sing me, sing me to sleep

Lullaby and goodnight
Go to sleep my sweet baby
Dream a dream, A beautiful dream

A star burned out
I tried not to cry
You left me alone, all hope gone
Although I can try and pray
Through tears in my eyes
To get through on my own
Please just sing, sing me to sleep

Lullaby and goodnight
Go to sleep my sweet baby
Dream a dream, A beautiful dream

Dreams come and go
Filling me with sorrow
You held my hand through it all
But no
I will not awake tomorrow
I just can't take the pain
One last time, sing me to sleep

Lullaby and goodnight
Go to sleep my sweet baby
Dream a dream,a beautiful dream

Promise me you'll do this right
Don't tell me goodbye
Just kiss me goodnight
And try not to cry
As I whisper one last time:
"Goodnight and
Good Morning"

درباره زنان

زنان هرگز دو مرد زندگیشان را از یاد نمی برند !
اولین مردی که عاشقش می شوند ، و نخستین مردی که در آغوشش می خوابند !!
نخستین عشق را با افسوس ، نفرت ، یا اشک به یاد می آورند و اولین عشق بازی را با حسرت ، لذت و لبخند!...
و بیچاره زنی که اشک و لبخندش به یاد ِ یک مرد باشد

اینجا ایران است

اینجا جایی است که به تو می گویند  چه بیاندیشی، چگونه بیاندیشی، به چه چیز نگاه کنی، به چه چیز نگاه نکنی، چه چیز بپوشی، چه رنگی بپوشی، چه بخوری، چه بیاشامی، چه نخوری و چه نیاشامی، چه چیز را دوست بداری  و از چه چیزی متنفر باشی، چه کسانی را دشمن بداری و کمر به قتل چه کسی ببندی، کی گریه کنی، کی بخندی، کی از فرط شادی عربده ی گوش خراش بکشی و کی فغان کنی. چه کسی را و چگونه بپرستی و بر چه چیزهایی سر تعظیم فرود آوری و الخ.  

اینجا ایران است. 

آزاد ترین کشور دنیا

سلامی دوباره



 

 

"من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم، حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو".

.

.

.

 

سطر اول رو برا دل خودم نوشتم و مابقی رو می خوام برا دلای شما ها بنویسم.

سلام به همه ی مهندس های بیکار،الاف،هکر،گوشی باز،اپدا باز و نمنمک عاشق،بروبچز. آدمای وبلاگ نویس سابق،فعالان عرصه ی سیاست و فناوری و کارتهای دی وی بی.

 تپش قلبتون که میزونه ایشالا (به دل نگیرین منظورم ازدواج و نامزد بازی و سرکار گذاشتن ملت و از این حرفاست).گفتم بد نیست اینجا یه اعلامیه بزنم تا اگه هنوز دارین اکسیژن این کره ی بیچاره رو حروم میکنین یه کوچولو ندایی بدین.میگم یه وقت ورشکست نشین اینقدر زنگ میزنین و احوالات را جویا میشین.اون همه میمون بازی،مگه آدم یادش میره.اون همه زنگ برا مقاله ی آماده و . . . . آره و از اینا.!!!!!

یادش بخیر کامپیوتر هایی که پای تابلو ی کلاس تبلیغ میشدن اونم با چه اشانتیونایی(دیشب باباش رو دیدیم).

راستش دیدم نه از خودتون خبریه نه از پشرفت های حاصله در نانو تکنولوژی.

خیلی وقتا دل آدم میگیره خب.

فعالیت های اقتصادی کلان در کارگاه های تراش و پالایشگاه های جنوب اونم با خط های رند ایرانسل که طعم فالوده شیرازی میدن.

اینا رو ولش،نرم افزار باحال چی دارین؟

 

مقلی عزیز،مرد جنوب .کسی که کم کم داره جای رئیسعلی دلواری رو میگیره با اون همسر مهندسه ی گرام که قبلنا آبجی بزرگه بود.

بچه های شرکت سنگ شکن که خونشون هنوز قیرگونیه

از آقایون سرباز که دیگه نگو

خودمم،هی،شکر،خدایی خیلی خیلی شکر

راستی این پسره ان 72 کجاست،با اون گوشی بدقیافه ی کند عربیش.بهش بگین اگه محمد یاوری جدید داره بلینکه.

به هر حال خوشحال میشیم اگه اعلام وجود کنین.

.

....

اگه دلتون واسه خیلی چیزایی که یه زمانی بیشتر داشتیم تنگ شد یه سر به اینجا بزنین.یه نظری،اگه نشد یه اذانی بگین،اگه نشد چند تا لینک باحال نرم افزار بذارین،اگه هم شد شماره حساب بدم یه کم پول بریزین به حساب و اگه تونستین زن بگیرین یه کم بخندیم

برای سیاوش



فکر کنم حسابی هاست که چیز برایت ننوشته ام.به قول اون دوست شاعر"حال ما خوب است،اما تو باور نکن".

روزهای بی رنگی ست سیاوش.بی رنگ و بی حس.

اول اینکه ما با همراهمان اول شدیم و ایرانسل را ول کردیم.

سیاوش نمی دانی چه غم سنگینی ست ناسپاسی.اینجا همه اش شده موش و گربه بازی.

شماره ها را پشت سر هم رد میکنم.زارا من ظهرها را تازگی ها به نظاره ی وجود مینشینم.

من تازگی ها سپاس را می آموزم.اما.اما دلم میگیرد از این همه نداشتن.

سیاوش من ناشکر" بدبختی های کوچکم" نیستم،اما دل ما را مرحمی کو؟

تازگی ها یاد گرفته ام که نگاه نینا را هم میشود خواند.تازه با او گهگاهی  پچ پچ هم میکنم.

او همه اش از زیبایی ای می گوید که من فقط حسش را میبینم نه خودش را.

راستی توی شهر آمدی پول خورد داشته باش! گویا قیمت انصافهای آدمیان خیلی کمتر شده.

اول از سلام از پول خورده ات می پرسند.

سیاوش تو همیشه از صبر میگفتی،پس کو آن همه روزهای بلند شکیبایی کنار آسفالت داغ احتیاج.منتظر نگاهی،تعارفی حتی.سلامی حتی.اصلا جواب سلامی حتی.

نه سیاوش اینجا قبیله ای نیست که تو آن را می ستادی.اینجا همه اش فقر است و خود آدمها.

.

.

.

دیگر از این همه صبر خدا هم خسته ام.کاش باز رنگین کمان می آمد.

وای که چقدر این روزها خوبند سیاوش.

دعایم کن.

منتظر همیشگی پاییزم.منتظر فرار از هرچه انتظار.منتظر سکه ی پنج تومنی،حتی کنار جوی خیابان.

باز منم همین جا منتظر.انتظار  پاییزی.منتظر تو.منتظر مهر.منتظر دلهره.

دیگه از دویدن دارم خسته میشوم.

تو دعا که یادت نمی رود.

منتظرم سیاوش.

یک لر برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک   «
نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را
میزنی لره میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز
ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده
...................................................................

یک شب تلویزیون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه:  «
شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلویزیون رو خاموش میکنند، میرن
میخوابن
...................................................................

لره تیپ میزنه میره تو خیابون دختره بهش میگه بخورمت لره میگه این گه   «
خوریا به تو نیومده!
...................................................................

لره داشته شیر می خورده می میره می دونین چرا ؟.........گاوه می شینه   «
روش
...................................................................

به لره می گن بچت چرا این قدر زشته؟ می گه شو تاریک . سوراخ تنگ . منم   «
دست تنها می خواستی الن دلون درست کنم(با لهجه لری بخونید)
...................................................................

از لره میپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, معرفت و درک چیه؟ لره جواب میده   «
ما به اینها میگم چهار محال بختیاری
...................................................................

لره 500 تومن به پسرش میده میگه این رو 300 ماست بخر 200 تومن مال خودت   «
پسرش میگه نمیرم. میگه 1000 تومن 500 مال خودت 500 ماست بگیر میگه نه.
میگخ بیا 1500 تومن 1000 تومن مال خودت 500 ماست بگیر میگه نه. میگه
بیا 2000 تومن بگیر 1500 مال خودت 500 تومن ماست بخر پسرش میگه نمیرم.
لره شاکی میشه میگه پدرسگ پس بیا تو مادرت رو بکن من برم ماست بخرم.
...................................................................

به لره میگن برادرت اج آى وى گرفته می گه نه بابا پس جى ال ایکـ..س رو فروخت!!!  «
...................................................................

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 2 سال حل   «
کردم . دوستش میگه: 2سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته 7
تا 10 سال
...................................................................

بن لادن رو می خواستن شکنجه کنن، از ملت همه پرسی می کنن تا سخت ترین   «
شکنجه رو انتخاب کنن هر کی یه چیزی می گه، تا اینکه می رسه به لره،
لره می گه:  یه میله آهنی رو داغ داغ کنین تا سرخ شه، بعد از طرف سردش
بکنین تو کونش، ملت کف می کنن، می گن بابا حالا چرا از طرف سردش
بکنیم تو، لره می گه:  تا هر کی خواست درش بیاره دستش بسوزه نتونه !!!
...................................................................

یه روز یه لره از خواب می پره دست وپاش می شکنه  «
...................................................................

دوست لره می خواست بره مسافرت.لره موقع خداحافظی خیلی دلش براش تنگ   «
میشه.خلاصه هی ماچش میکرد. دید که ماچ کردن چیزی از دلتنگی ش کم نمیکنه
به دوستش گفت فایده نداره بگیر بخواب تا بکُ..مت!
...................................................................

لره داشته به قصد کشت، خودش رو میزده! بهش میگن: چی شده؟ میگه: من بی   «
غیرت، الان فهمیدم از کجای ننه‌ام در اومدم
...................................................................

میدونید رکوردبیشترین ریدن توکمترین زمان دست کیه؟ دست یه لره به اسم   «
ابراهیم میرزاپوره که دربازی بامکزیک درعرض پنج دقیقه دوبار رید
تاایرانیها کونشون بسوزه
...................................................................

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل   «
کردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷
تا ۱۰ سال
...................................................................
 
لره رو در خونش نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه:  مخفف welcome  «
...................................................................

یه روز یه لره میره پیش خدا میگه چطوری میتونم از ترکا خرتر باشم خدا   «
بهش میگه برو تو کویر شنا کن بعد میره شنا میکنه میبینه یه ترکه با
قایق موتوری میاد نجاتش بده!!!
...................................................................

یه روز یه لوره میره دمه دره یه مغازه میخونی که نوشتن:علی با ماست رضا   «
با ماست حسن با ماست لوره میگه آقا ببخشین ماسته خالی ندارین
...................................................................

یه روز تو جشن عروسی یه لوره یه نفر مدل هلیکوپتری مى رقصه یارورو جو   «
میگیره آر پی جی میزنه
...................................................................

لره یه دوچرخه می خره سوار میشه میاد خونه بچه ی لره از دور باباشو   «
میبینه بعد میره به مامانش میگه:  مامان مامان یه چیز رفته تو کون بابا
هر چقدر هم که دست و پا میزنه در نمیاد
...................................................................

از لره می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم......  «
اونم نه!
...................................................................

لره یه بسته هزار تومنی میشمره 25 تومن کم میاره  «
...................................................................

یه لره رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. لره گفت: خیلی عالی   «
بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی
میگفتن. لره گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن
اسگله رو اسگله رو ...
...................................................................

لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم   «
اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم
...................................................................

میدونی لر ها از چه عطری استفاده می کنن؟ بوپایلر.....در واقع همان بوی   «
پای لر
...................................................................

لره میره قبرستان می بینه مرده ها رو قبرا نشستن می گه جریان چیه؟؟ میگن   «
سوال های شب اول قبر لو رفته گفتن فعلا بیرون باشید تا دوباره سوال طرح کنیم
...................................................................

بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر   «
میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه:
ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!!
...................................................................

به لره میگن چس چیست؟میگه تلاش یک گوز برای حفظ ابرو  «
...................................................................

لره تازه زفته بود کلاس زبان میره ساندویچی میبینه نوشته هات داگ میگه   «
بزار یه سگه داغ بخورم خلاصه طرف براش میاره میگه اوه اوه ببین از سگه
کجاش به ما رسید
...................................................................

لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز   «
بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از
دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن!!!
...................................................................

لره سلمونی داشته. یه روز میخواسته بگوزه به شاگرد سلمونی میگه: برو   «
بیرون نگاه کن اینطور که بوش میاد می خواد بارون بباره. پسره میره
بیرون، زود میاد میگه نه آسمون صاف صافه. یارو نمی رسه کارشو بکنه.
دوباره به شاگرده میگه،‌هوا بدجوری گرفته، برو ببین بارون نمیاد. پسره
دوباره میره، زود میاد. لره بازم نمیتونه کارشو بکنه. خلاصه بار سوم
پسره رو میفرسته و ایندفعه سریع میگوزه و اَنشم باش میاد. پسره میاد تو
میگه: والله اوستا اینجورکه بوش میاد میخواد از آسمون اَن
بباره!!!!!؟؟؟!!!!!
...................................................................

نوار مغز نرمال /_ /_ /_ /_ /_ نوارمغزقزوینی (|) (|) (|) (|)  «
نوارمغزاصفهانی $ $ $ $ $ $ $ نوارمغزلر _____________!!!
...................................................................

یه ترکه رو میتراشن میبینن لره  «
...................................................................

یه لره با یه ترکه تو یه اپارتمان زندگی میکردن یه دفعه برق میره ترکه   «
یه ظرف میگیره دستش میاد در خونه لره بهش میگه یکم برق بده لره میگه
چرا ظرف فلزی اوردی پلاستیکی می اوردی برق نگیرتت.
...................................................................

به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه   «
برین توش میشه لری!!!
...................................................................

شباهت لر و خورشید:  هر دوشون از پشت کوه در اومدن!!!  «
...................................................................

لره باباش می میره دوستاش میان بهش تسلیت میگن. لره احساساتی میشه میگه   «
ایشاالله ختم باباتون جبران کنم!!!
...................................................................

لره دوزاری سیاه پیادا میکنه، میره تلفن عمومی گوشی رو برمیداره، میگه:  «
الو آفریقا؟!!!
...................................................................

لره شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره عصر می شه ...  «
شب می شه ... ولی خبری ازش نمی شه . نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه
 زنش می پرسه:  کجا بودی تا این وقت شب ؟ غضنفر می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم
تشویقم کردن، منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم ! ! !
...................................................................

به لره میگن: ان آقا   «
میگه:  آقا شو بگذار اولش
...................................................................

یه لره رفته بود ته چاه فکر میکرد  «
یه یارو اومد گفت:  چرا ته چاه فکر می کنی
ترکه گفت:  می خوام عمیق فکر کنم ! ! ! ! ! ! ! !
...................................................................

لره واسه اینکه از زندگی جلو بیوفته یه زن حامله میگیره  «
...................................................................

لره میخواسته آتش نشان بشه.  «
توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف
 آب نباشه چه کار میکنی؟ لره میگه: هیچی تیمّم می کنیم
...................................................................

به لره می گن اگه آب نبود چی می شد؟ می گه ما شنا یاد نمی گرفتیم   «
در نهایت خفه می شدیم می مردیم
...................................................................

جکهای باحال!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه: «
آوردن اطفال الزامیست!!!!!!!!!!!!!
...................................................................

قزوینیه کنار زمین فوتبال خوابیده بوده، بهش میگن: پاشو برو تو زمین، بازی  «
شروع شده. میگه: من برانکاردم
...................................................................

یه دانمارکیه کاریکاتوره کون رو بدون سوراخ می کشه «
تو قزوین دستگیرش می کنن به سه جرم
1-تشویش اذهان عمومی
2- نشر اکاذیب
3- توهین به مقدسات
...................................................................

شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست «
...................................................................

به قزوینیه میگن: آدرس سایتتو بده. میگه: دمرو، دمرو، دمرو، دات کون، دات کان «
...................................................................

قزوینیها به ناف می‌گن: سوراخ بی مصرف! «
...................................................................

 می دونی به فرماندار قزوین چی میگن؟ «
ارباب حلقه ها !!!
...................................................................

 قزوینیه انگشتش میشکنه از ناراحتی سکته میکنه «
...................................................................

می دونستی صاحب شرکت نوکیا یه قزوینیه؟ می گی نه؟ مگه ندیدی وقتی گوشیت رو روشن می کنی یه مرد «
دست یه بچه رو می گیره؟
...................................................................

دیروز موجی از شادی در قزوین برپا بود .می دونی چرا؟ چون بهروز ایدز نداشت «
...................................................................

شنیدم قزوینی ها رسمشونه ترتیبه هر کـ..سی رو می دن یه دونه از موهای سرشو یادگاری نگه میدارن! خیلی نگرانتم تازگی ها داری کچل می شی! «
...................................................................

خبر فوری: هنوز کنکور در قزوین ادامه دارد، به گزارش بی بی سی هنوز داوطلبین جرأت  «
نکردن دفترچه سولات را از روی زمین بر دارند
...................................................................

یارو از کونش کپی میگیره میگن واسه چی؟ میگه فردا میرم قزوین میترسم اصلش رو پاره  «
کنن
...................................................................

 قزوین زلزله میاد یه بچه از پشت بام پرت میشه تو بغل یه قزوینیه . قزوینیه میگه  «
بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهای مردمی رسید
...................................................................

جدید ترین رومان عاشقانه در قزوین  «
خسرو و فرها

لره شب عروسی به پسرش میگه:  پسرم سفت ترین جای بدنتو بکن جایی که   «
دخترا میشاشن صبح میبینه: کله پسره تو چاه فاضلاب گیر کرده
...................................................................

یه گونی پشکل میخرن بازش که می کنن یه لره از توش میپره بیرون میگن   «
تو اینجا چکار«می کنی؟؟ میگه من جایزشم
...................................................................

به یه لره میگن تو شهر شما آدم معروف هست؟؟لره:آره سوفیا لره... جسیکا تی لر...لره  «
و هاردی... تازاش هم یه مولکول کشف کردیم که اسمش اینه: کلر .....
...................................................................

یه روز یه لره میره دستشوئی وقتی می یاد بیرون میبینن دهنش خونیه میپرسن   «
چی«شده میگه با مسواک خانواده دندونامو شستم0
...................................................................

لره خوابش سنگین بوده، تخت میشکنه  «
...................................................................

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «
...................................................................

لره میره توالت با دهن خونی میاد بیرون. میگن: چی شده؟ میگه: گی بگیرن. مسواکش  «
خیلی بزرگ بید.
...................................................................

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «
...................................................................

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «
...................................................................
 
 لره خیلی بی تربیت بوده، هر جا میرفته یه سوتی اساسی میداده. یه روز میره  «
خواستگاری، براش چایی میارن با شکر، یادشون میره قاشق بیارن.
 لره برمی‌گرده میگه: باید با کـ..رم هم بزنم؟!
...................................................................

به لره میگن: ببخشید شما لرید؟‌ میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!  «
لره بعد از عمری میره مو می‌کاره، اسمش حج واجب درمیاد.
...................................................................

لره میخواسته ترتیب گاوشو بده، گاوه میگه: ما، ما! لره میگه: خفه‌شو، اول ما، بعد   «
تو!
...................................................................

خرسه به یکی حمله میکنه و میگه: ویاوخوام وخورمت! طرف میگه: اِ؟ میه تونم لری؟  «
خرسه میگه: ها، ما حیوونا همه لریم، وجز خر که ترکه!
...................................................................

لره بالا پشت بوم میخوابه، سردش میشه، پا میشه در پشت بومو میبنده  «
...................................................................

به لره میگن تبادل لینک میکنی؟ هیچی جواب نمیده!!!  «
...................................................................

لره دلو میزنه به دریا، غرق میشه  «
...................................................................

به لره میگن حموم چند بخشه؟ میگه: دو بخشه، زنونه و مردونه  «
...................................................................

لره دیش ماهوارشو می‌ذاره روی پشت بوم، روش می‌نویسه: کولر  «
...................................................................

از لره می‌پرسن: قبله کدوم طرفه؟ میگه: کجا بهتون آدرس دادن؟  «
...................................................................

یه روز یه لره م ی گ و ز ه یه متر میپره هوا، میگن: چی شد؟ میگه: تو دنده   «
بود
...................................................................

به لره میگن: ساعت داری؟ میگه: ساعت چیه مرد باید خا... داشته باشه  «
...................................................................

لره چهارشنبه سوری با واجبی نارنجک درست میکه، میگن این چیه؟ میگه: می‌خوام وقتی   «
ترکید پشمای همه بریزه
...................................................................

لره میره بدنسازی، مربیه میگه: هفته اول بدن درد داری، ترکه میگه: پس من از هفته   «
دوم میام.
...................................................................

به لره میگن: محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟ میگه: قربون جدش آسد   «
میلان
...................................................................

لره می‌خواسته غرق مناجات بشه، جلیقه نجات می‌پوشه  «
...................................................................

دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آسفالت کردند  «
...................................................................

لره باباش آتیش می‌گیره، جو می‌گیردش، از رو باباش می‌پره  «
...................................................................

از لره در مورد آمریکا سوال می‌کنند میگه: والا یه پاش تو عراقه، یه پاش تو   «
افغانستانه، فکر کنم میخواد برینه به ایران
...................................................................

از لره می‌پرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:‌آره بابا، لره و هاردی،  «
سوفیا لره، الیزابت تای لور، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی کشف کرده که اسمشو گذاشته
کلر
...................................................................

به یه لره میگن: دو دو تا؟ میگه: پس چند تا؟  «
...................................................................

لره پاهاش خواب میره، پتو روش می‌کشه  «
...................................................................

لره میره توی دل طبیعت، هضم می‌شه  «
...................................................................

لره داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش  «
...................................................................

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «
...................................................................

لره جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره  «
...................................................................

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «
...................................................................

لره میره استادیوم وسط موج مکزیکی غرق میشه  «
...................................................................

به لره میگن: جسم شفاف چیه؟ میگه: جسمی که از این ورش اون ورش دیده شه. میگن: مثال   «
بزن: میگه: نردبون
...................................................................

لره سیدی می خره می بینه وسطش سوراخه میندازتش تو سطل آشغال  «
...................................................................

روی بیلبورد زده سیو همان سیب است لره میگه: دروغ میگه من خوردم صابون بید  «
...................................................................

لره فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه  «
...................................................................

یه روز یه لره می افتد توی چاه میگه: شانس اوردم تهش سوراخ نبود  «
...................................................................

یه روز یه لره شکر می خره برای اینکه مورچه نخوره روش می نویسه نمک  «
...................................................................

به لره میگن: سه تا فوتبالیست نام ببر. میگه: علی دایی، علی کریمی، فرار مهدوی   «
کیا
...................................................................

از لره میپرسن به 5 تا دختر که رو یه میله نشسته ان چی میگن؟ میگه: یه سیخ جیگر  «
...................................................................

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «
...................................................................

لره ریش بزی میزاره. دچار بحران شخصیتی میشه  «
...................................................................

لره دور خودش میچرخه، هرز میشه  «
...................................................................

لره اپلیکیشن فرم پر میکنه، جلوی سکـ..س می نویسه: بله خیلی زیاد  «
...................................................................

لره داشت میگوزید و دور خودش میدوید یه لر دیگه گفت چکار میکنی گفت   «
میخام گوزمو بگیرم بهش گفت واستا تا من بگیرمش واست
...................................................................

لره بعد از2سال ازسربازی برمیگرده،تو کوچه داداشش رو می بینه که ریشش   «
بلند شده و خیلی ناراحته،ازش می پرسه چی شده چرا ناراحتی،داداشش چپ چپ
نگاهش می کنه وجواب نمیده.میره درخونه اون یکی داداشش رو می بینه که
اون هم با ریشهای بلند وقیافه ناراحت نگا نگاهش میکنه،خیلی نگران
میشه،می پرسه چه اتفاقی افتاده؟بابا طوری شده.اونم محلش نمیزاره.میره
تو خونه باباشو می بینه که ریشش حسابی بلند شده وخیلی ناراحته میگه من
می دونم که نه نه طوریش شده باباش با عصبانیت میگه پدرسوخته موقعی که
داشتی می رفتی خدمت ریش تراش رو کجا بردی
...................................................................

از لره می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چیه؟ میگه: یه روز اسهال بودم   «
گوزیدم....
...................................................................

لره میره مهمونی تهرونی ها میبینه بچه تهرونی به مامانش میگه مامان من   «
شماره 1 دارم ... لره میگه یهنی چی ؟ .. مادر میگه شماره 1 یعنی
دستشویی کوچک 2 یهنی بزرگ ... لره خوشش میاد و میره خونش به بچش یاد
میده ... بعد چند روز میرن مهمونی .. بچه دستشویی داشته میگه بابا اون
ان شمارش چند بود؟
...................................................................

لره میاد تهران می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه می گه   «
اوا پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن
...................................................................

لره میگوزه .بچه هاش میزنن زیر خنده. در حالی که اشک تو چشماش جمع میشه   «
میگه: خدایا این شادیو از بچه هام نگیر
...................................................................

یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد   «
سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل
...................................................................

لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از مربیش   «
می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این
چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها
و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده
وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب
طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از
پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره یک
نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو
...................................................................

از یه لره می‌پرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟   «
میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌کنند!
...................................................................

به یه لری گفتند با جام جم جمله بساز گفت: من هر روز صبح جام جم میکنم  «
...................................................................

سه تا لر داشتن یه زن می کردن شوهرش میاد یکی سینی سیب می گیره یکی   «
سینی پرتقال میگیره به سومی هیچی نمیرسه شوهر از اولی می پرسه اینجا
چیکار می کنی می گه سیب می دم دومی می گه من پرتقال می دم سومی میگه
منم سینی را جمع میکنم
...................................................................

میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک   «
گوشه بشین!
...................................................................

لره تو مسجد سلیمان مسجد می سازه بالا در مسجد می نویسه بزودی نماز صبح   «
یک رکعت بدون وضو
...................................................................

یک بار یک زن لر به حمام میرود و شیر اب داغ را باز میکند و داد میزند   «
سوختم و شوهرش که میخواست به او کمک کند به اتش نشانی تلفن میزند
...................................................................

لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش   «
میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ
گوزی نتنِه باطلش کنه(با لهجه لری)
...................................................................

لره گوزید و مرد سر قبر او نوشتن:  بادی وزید و گلی پرپر شد   «
...................................................................

شباهت لر با پارک؟ جفتشون تاب دارن  «
...................................................................

به لره می گن: اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت   «
می گیرم
...................................................................

شباهت لرها با شورت؟ با هردو 5 دقیقه بیشتر بگردی ابروت رفته  «
...................................................................

1روز یه لره میره پیشه خدا میگه:  خدایا چیکار کنم که از ترکا خر تر   «
باشم.. خدا میگه: برو تو بیابون شنا کن.... میره تو بیابون شنا میکنه
1دفعه میبینه 1ترکه با قایق موتوری میاد میگه اومدم نجاتت بدم!
...................................................................

لره تلویزیون میخره بعد کنترلشو. پس میاره ماشین به صاحب مغازه میگه   «
بیا داداش این ماشین حساب توش بود ما حرومی بهمون نمیاد

فرق پسرها با دخترها در بیرون آوردن ماشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!

سلام!

فرق پسرها با دخترها در بیرون آوردن ماشین از بین دو تا ماشین از بغل خیابون :

پسر ها :
1- با کنترل دزدگیر در ماشین رو باز می کنن .
2- سوار ماشین میشن .
3- یه نگاه از آینه به عقب می کنن .
4- ماشین رو بدون هیچ درنگ و ترسی در میارن .
5- به راه خودشون ادامه میدن .

دختر ها :
1- تو کیفشون دنبال کنترل دزگیر هستند .
2- اون رو پیدا نمی کنن .
3- دست میندازن تو جیبشون و کنترل دزدگیر رو در میارن .
4- نمیتونن با کنترل دزدگیر در ماشین رو باز کنن .
5- با کلید در ماشین رو باز می کنن .
6- رو صندلی می شینن .
7- تو آینه به آرایشون می رسن .
8- دنبال عکس دوست پسرشون می گردن تا روحیه ای برای زندگی کردن پیدا کنن .
9- بجای عکس دوست پسرشون عکس پدرشون رو پیدا میکنن .
10- از ترس خودشون رو خیس می کنن .
11- در همون حال که خودشون رو کثیف کردن ماشین رو روشن می کنند .
12- ماشین با یه پرش کوچیک به جلو خاموش میشه .
13- مرحله 12 اونقدر تکرار میشه که به ماشین جلویی می خورن .
14- می ترسن از ماشین پیاده بشن .
15- از دوباره خودشون رو خیس می کنند .
16- با دستمال کاغذی عرق خودشون رو خشک می کنن .
17- یادشون میفته که چرا ماشین خاموش میشده .
18- دنده رو خلاص می کنن .
19- ماشین رو روشن می کنن .
20- دکمه پنجره رو می زنن تا باز بشه .
21- پنجره باز نمیشه .
22- یادشون میفته که دارن پنجره کمک راننده رو باز می کنن .
23- بالاخره پنجره رو باز می کنن .
24- سرشون رو از پنجره میارن بیرون تا عقب رو نگاه کنن .
25- یه ماشین با سرعت از کنارشون رد میشه .
26- میترسن و خودشون رو خیس می کنن .
27- بالاخره خیابون خلوت میشه .
28- دنده رو میزارن رو یک و گاز میدن .
29- ماشین که به ماشین جلویی خورده بود ماشین جلویی رو حل میده .
30- ماشین سره جاش تیکاف می کنه .
31- دنده عقب میان .
32- میخورن به ماشین عقبی .
33- از ترس خودشون رو خیس می کنن .
34- از دوباره منتظر میشن که خیابون خلوت بشه .
35- اینبار که گاز میدن ماشین میفته تو جوی طرف راست .
36- یادشون میفته که فرمون رو اشتباهی چرخوندن .
37- زنگ می زنن به دوست پسرشون .
38- موبایل باطری تموم میشه .
39- دوست پسرشون بعد از 1 ساعت که تو ترافیک بود بالاخره میرسه .
40- دوست پسرشون براحتی و مثل اون یکی پسرا ماشین رو در میاره .
41- راننده ی ماشین جلویی و عقبی میرسن و دوست پسر رو کتب می زنن .
42- پلیس 110 میرسه و پسر رو بازداشت می کنه .
43- پلیس متوجه میشه که پسر خودش رو خیس کرده .
44- دوست پسر با رشوه و خرج کردن چند صد هزار همه رو راضی می کنن .
45- متوجه میشه که خودش رو خیس نکرده بلکه چون دوست دخترش جای راننده رو خیس کرده بود اونم خیس شده .
46- پسر با ماشین دختر رو تا در خونه میرسونه .
47- پدر و برادر های دختر از نگرانی دم در ایستادن .
48- پدر دختر رو کتک میزنه .
49- برادر های دختر پسر رو کتک می زنن .
50- دختر هم خودش و هم پسر رو بدبخت می کنه .

متن واقعی نامه علی کردان!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام!
دکتر علی کردان صبح روز گذشته طی نامه ای به رئیس جمهور استعفای خود رو اعلام کرد.متن نامه ی ایشان به شرح زیر است : 

 

 

 

 

 

 

 

موضوع انشا تابستان را چگونه گزراندین؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

به نام خدایی که به ما زبان داد تا دروغ نگوییم. تابستان ۸۷ هم مثل همه سال ها بعد از تعطیل شدن مدارس آغاز شد. بابا همان روز اول گفت که مسافرت نمی ریم چون سهمیه بنزین مان تمام شده است.

این شد که خانه نشین شدیم. در خانه که بودم با حقایق جدیدی آشنا شدم. هر روز مامان از خرید می آمد و از گران شدن لحظه به لحظه کالاها شکایت می کرد. تنها سرگرمی ما تلویزیون بود که روزی دو بار برق می رفت آن هم در زمان های حساس.

تنها خوبی قطعی برق این بود که اداره بابا این ها به خاطر صرفه جویی در مصرف برق زودتر تعطیل می شد.

چند روز اول تابستان بود که پسرعمه این ها برای سه چهار شب مهمان ما شدند. پسرعمم ۲ سالی بود رفته بود خارج و تازه برگشته بود. می گفت اونجا مدرک فوق لیسانس گرفته بود. مامانم گفت عمراً. این وقتی رفت دیپلمش هم بزور گرفت. رفت اونجا ۲ ساله مدرک فوق لیسانس گرفته! بابام قبول نمی کرد. می گفت نه رفته اونجا پسر سر به راهی شده. من قبلاً شنیده بودم هر کی اونجا میره اون راهی کجی هم که بلده گم می کنه.

اواسط تابستان بود که دیدم بابا خیلی خیلی خوشحال است. مامان عصبی شده بود. همش با هم دعوا می کردند. یه بار که خودم را به خواب زده بودم شنیدم که مامان با زن عمو داشت می گفت که با تصویب قانون جدید بابا می تواند با زن همسایه مامان بزرگ این ها که تازه شوهرش را در تصادف از دست داده به راحتی ازدواج کند. مامان می گفت اگه این اتفاق بیفتد یک روز هم در خانه نمی ماند.

اما یک مدت بعد وضعیت به حالت عادی برگشت. یک بار هم در تلویزیون دیدم که یک آقا داشت می گفت که من در جلسه نبودم که این قانون را می خواستند تصویب کنند. منم همیشه وقتی مامان بخاطر خورده شدن کتلت های تو یخچال همه را دعوا می کند می گم من خواب بودم.

امسال یک کار جدید هم انجام دادیم. البته اولش بابا می گفت عمراً. ولی روز آخر دیدم سریع رفت و فرم اطلاعات خانوار را پر کرد و تحویل داد. جالب بود. قبلاً نمی دونستم. بابام ماهی ۲۰۰ هزار تومان درآمد دارد. یعنی حقوق سه ماه بابام میشه شهریه مدرسه من.

ماه رمضان هم داشت می آمد. بابام می گفت که در ماه رمضان برق نمی رود. پسر خاله می گفت عمراً. روز دوم ماه رمضان بود و موقع افطار که برق رفت. تو تلویزیون یک آقا می گفت که ما فقط تضمین می دهیم موقع سحری برق نرود. آن آقا را قبلاً دیده بودم که می گفت ما دیگه خاموشی نخواهیم داشت. اون موقع ازش خیلی خوشم آمده بود ولی حالا… برعکس همه بابام ماه رمضان کیفش کوک شده بود. همیشه دیرتر از همه از خواب بیدار می شد و زود هم به خانه می آمد. یک بار در تلویزیون دیدم که می گفتند اداره جات نیمه تعطیل شدند. ولی به نظرم خیلی بیشتر از این ها تعطیل شده بودند.

علاوه بر این مسائل هر روز گفته می شد که فردا امریکا حمله می کند. مامان برای یک سال غذا انبار کرده بود. بهرحال ما که آمده بودیم امریکا بیاد. بقیه را نمی دونم.

ایران در ۵۰ سال آینده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فکر میکنید 50 سال آینده چه اخباری سر تیتر روزنامه های ایران خواهد بود؟

.....

......


- رادیو بی بی سی دیشب در تحلیل خبری خود گفت : در حالی که 20 سال است که از تجزیه وفروپاشی آمریکا می گذرد معلوم نیست که مردم ایران چراهنوز مرگ بر آمریکا می گویند

- یکی از نمایندگان مجلس خواهان کاهش سن ازدواج شد وی گفت دولت با تدابیر صحیح واصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از 50 سال به 45 تا 40 سال کاهش دهد

- با مسدود شدن سایت قرآن دات کام تعداد سایتهایی که هنوز ف.ی.لتر نشده اند به سه عدد رسید .

- دولت موفق شدنرخ تورم را کاهش دهد وآن را از 63% به 59/5درصد برساند

- یکصدو شصت وسومین قطعنامه شورای امنیت در مورد فعالیتهای هسته ای ایران به تصویب رسید در عین حال رئیس آژانس هسته ای اعلام کرد علیرغم هشتصدو سی ودومین گزارش ایران در مورد فعالیتهای هسته ای هنوز ابهاماتی در این زمینه وجود دارد که امیدواریم به زودی بر طرف شود.


- قیمت هر سکه طلا امروز در بازار 60 میلیون تومان کاهش داشت واز

یک میلیاردو دویست میلیون تومان به یک میلیارد وصدو چهل میلیون تومان رسید.



- به علت اتمام ذخایر نفت وگاز دولت در اطلاعیه ای از مردم عزیز ایرا ن خواست امسال در مصرف ذغال جداً صرفه جویی نمایند ..


- فرمانده نیروی انتظامی اعلام کرد در سال جاری عملیات مبارزه با بد حجابی بسیار موفقیت آمیز بود وی ادامه داد در این میان حدود 2500 زن ودختر که فاقد ... بودند مورد ارشاد قرار گرفتند وحدود 200 نفر هم که بدون ... در معابر عمومی ظاهر شده بودندبه مراجع قضایی معرفی شدند .

- رئیس سازمان حمایت از حقوق مردان خواهان نقش ومشارکت بیشتر از سوی مردان در فعالیتهای اجتماعی شد وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد .

- نیروی انتظامی کرج چند سارق را که به سرقت دیش های ماهواره مردم اقدام می کردند دستگیر کرد ودیش های مسروقه را به صاحبانشان بر گرداند.

- شورای نگهبان 2999 نفر از 3000 کاندیداهای اصلاح طلب نمایندگی مجلس را رد صلاحیت کرد به علت برخی مشکلات ونواقص چشم انداز 20 ساله باز هم تمدید شد .

- برای اولین بار در تاریخ ایران یک اصلاح طلب رئیس صدا وسیما شد

-برای اولین بار یک روزنامه از سیاستهای اصول گرایان انتقاد کرد وتوقیف نشد.

- برای اولین بار ایران به دور دوم مسابقات جام جهانی راه یافت

-علی دایی: هنوز قصدی ندارم که از دنیای فوتبال خدا حافظی کنم .

- کنفرانس "بررسی علل عدم محو اسرائیل از صفحه روزگار " با حضور اندیشمندان به زودی بر گزار می گردد .

- قیمت هر کیلو مرغ به هفت میلیون تومان رسید جالب است بدانید در 50 سال قبل مردم با هفت میلیون می توانستند یک اتومبیل بخرند .

- رئیس جمهور گفت: هشتاد سال است که از انقلاب اسلامی می گذرد وحالا وقت آنست که فکری به حال مشکلات ازدواج ومسکن جوانان بکنیم .

- به علت مکانیزه شدن کلیه کارها وفعالیتها ساعات کاری باز هم کاهش یافت واز 2 ساعت به یک ساعت وچهل دقیقه در روز رسید .

با کامل شدن سیستم دانلود اجناس از اینترنت آخرین سو پر مارکت در تهران نیز تعطیل شد .

- سازمان هواشناسی اعلام کرد به علت شهاب باران آسمان مسیر زمین - مریخ وبر عکس از امشب به مدت 24 ساعت مسدود می باشد.

- روءسای جمهوری اسلامی انگلیس وجمهوری اسلامی آلمان از عمل نشدن وعدم اجرای صحیح اسلام در ایران ابراز نگرانی کردند .

- عجیب ترین واقعه سیاسی سال: یک اصول گرا با ازدواج دخترش با یک اصلاح طلب موافقت کرد .

- امروزصدا وسیما برای اولین بار خبری در مورد آمریکا پخش کرد که مربوط به جرم وجنایت وفساد در در آن کشور و تحقیر سیاستمداران آمریکایی نبود .

- آگهی استخدام شرکت دام وطیور: به چند نظافتچی فنی با مدرک کارشناسی ارشد نیازمندیم { کسانی که دارای مدرک دکترایند در اولویت می باشند }

- خطیب نماز جمعه تهران گفت : متاسفانه بعد از هشتاد سال که از انقلاب می گذرد همچنان نمی توانیم با آمریکا رابطه دوستی برقرار کنیم به سه دلیل اول اینکه اگر با آمریکا دوست شویم برای شرکت در انتخابات مردم به دهان چه کسی مشت گره کرده بزنند دوم اینکه مردم در تظاهرات مرگ بر چه کسی بگویند سوم اینکه دولت از کار بیکار می شود از همه اینها گذشته مشکل اساسی دیگری هم هست وآن حمایت آمریکا از کودتای 28 مرداد صد سال قبل یعنی 1332است از سویی رئیس مجلس نیز گفته است اگر رابطه ما با آمریکا شکل گیرد اینبار مجبوریم به سفارت انگلیس یا آلمان حمله کنیم!! وی گفت مصیبت این نیست که ما دشمن داشته باشیم بلکه مصیبت روزی است که ما دشمن نداشته باشیم .

- امسال مراسم سالروز پیروزی انقلاب از 4 ماه به 5ماه افزایش می یابد

- 60 در صد مردم زیر خط فقر زندگی می کنند این در حالی است که این آمار نسبت به سال قبل کاهش خوبی را نشان می دهد

- از این به بعد صدا وسیمای ایران برای انتخاب مجریان زن مسابقه ملکه زیبایی بر گزار می کند.

- نیروگاه اتمی بوشهر به زودی به بهره بر داری می رسد.

یه داستان عشقی و رمانتیک برای دختر و پسرای شیطون!!!!!!!!!

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم".
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " .
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " .
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم"
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم .
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ، دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود :
" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من خجالتی ام ... نمی‌دونم ... همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ....
ای کاش این کار رو کرده بودم ................."

یه داستان کوتاه جالب؟!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم

موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!

بابا اینا چرا اینقدر وقیحن و خالی میبندن!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بابا آخه چرا اینا اینقدر وقیحن ؟؟؟

امروز زنیکه تو رادیو می گه ما از نظر پرورش و تنوع گل خیلی از هلند جلوتریم !!!!!

آخه یه ایرادی ٬ اشکالی ٬ نقطه ضعفی !!!

چرا برقا میره ؟؟ کو پس انرژی هسته ای و روزی یه میلیارد خرجش ... آب نداریم برفا چی شد ؟؟؟

...

اه !!!

پی.اس: تا می تونین آب رو باز بذارین و لامپ اضافی روشن کنین ... حداقل سوزش کونتون آروم می شه !

از آسمون داره بارون میباره ......چه کنم خواهر من شوهر نداره!!!

براساس آمارهای رسمی، آمار جمعیت دختران مجرد زیر 35 سال کشور به 6 میلیون و یکصد هزار نفر می رسد. این در حالی است که جمعیت پسران مجرد زیر 30 سال از 4 میلیون و سیصد هزار نفر تجاوز نمی کند. این آمار نشان دهنده این مطلب است که در خوشبینانه ترین حالت نیز دو میلیون و چهارصد هزار دختر ایرانی هیچ گاه فرصت ازدواج به دست نخواهند آورد.

موسسه فرهنگی خانه امین.

لینک مطلب.

 

                                                ***

 

خداروشکر ،خداوند نیز در راستای طرح ارتقای امنیت ملی ،جمعی از الافین را  بر اثر بازی کردن با کبریت در چهار شنبه سوری به دیار باقی میبره.یا بر خی از نیازمندانی که نمیخوان هر دو چرخ موتورشون دچار اصطکاک بشه و برای اینکه یه  چرخشون نو بمونه با موتورشون  تک چرخ میزنند.به دیار باقی میبره.از سوی دیگر  پسرای بیچاره ایی که  پول استخر ندارن و میرن تو رودخانه ها و دریاها باهم شوخی شهرستانی میکنند.یا اینکه  باهم کل میزارند که هر کی بیشتر زیر آب موند ،اما خب چون خیلی پسرای با تعصب و شیر دلین و هیچ کدوم نمیخوان کم بیارند!!! در نتیجه خدا مجبور میشه  هر دو به دیار باقی ببره.از طرفی دیگه دعواهای دختر ا همیشه گیسو گیس کشی بوده و دعواهای پسرا چاقو و چاقو کشی.تو دعوا شما فوقش چهارتا خال مو کنده میشه و در دعوای پسرا حداقل  چند تا شکم سفره میشه.

 

همه این عوامل دست در دست هم میدن تا جمعیت پسرای ترگل مرگل مجرد  دومیلیون چهارصد هزار تا از دخترا ترگل مرگل ترشیده کمتر باشه.و این موضوع باعث میشه تا پدیده ایی به اسم "رقابت در جفت گیری"برای دختر ها به وجود بیاد.همون جور که طاووس نر دمشو باز میکنه تا توجه طاووس ماده جلب کنه ،دختر ها مجبور میشن  به شیوه های دیگه رو بیارن برای بقای نسل و تولید مثل.چقدر هم خوبه که این وسط شرکتایی مثل ایرانسل نهایت همکاری  با گذاشتند طرح های گوناگون میکنند.حالا این وسط اگر چند تا  از  وظیفه های دینی   و  احکام هم نادیده گرفته بشه مهم نیست.مثلا چند  تا خال مویی نمایان بشه ،یه  چشمکی زده بشه(نسل آدمای چشمک زن هنوز منقرض نشده)،یا  لبخندی و گرفتنو دادن شماره ایی اتفاق بیفته مهم نیست.چون طبق گفته پیامبر(ص) هرکسی که ازدواج نکنه نصف دینش کامل نیست.وقتی شما در خطر  کامل نشدن  دینتون قرار گرفتید ،مطمئنن زیر پا گذاشتن  چند مسله دینی چندان پر اهمیت نیست.

 

البته جای امیدواریست  که  رئیس جمهور مثل مساله مسکن قصد داره در این موضوع هم خودش وارد عمل بشه.در همین راستا گفته خداروشکر این قضیه مثل قضیه  مسکن نیست که واردات نداشته باشه.ما در موضوع ازدواج و کمبود امکانات اولیه از قبیل نبود موجود مذکر طرح های بسیاری داریم.از قبیل وارد کردن دو میلیون نیم   پسر مجرد.(100 هزار تام واسه محکم کاری که حتما به همه یکدونه برسه)که در این مورد با کشور  ایتالیا  به دلیل داشتن  جوانانی رعنا   وارد مذاکره شدیم.البته از من میشنوید اینا تهش میرن  از افغانستان پسر وارد میکنند و بهونشونم اینه که ما مشکلی با آوردن پسرای ایتالیایی نداشتیم ،منتها گفتیم دخترای ما ایتالیایی بلد نیست  و در ارتباط برقرار کردن دچار مشکل میشن.واسه همین از کشوری که نزدیکی زبانی باهامون داشت پسر وارد کردیم.البته این طرح به نظر من یه مشکل دیگم داره،اینم اونه که اگه برن دو میلیون و نیم پسر ژیگول ایتالیای بیارن،همه دخترا میخوان با همین  دو میلیون  پسر ازدواج کنند.درنتیجه دیگه مشکل ما دو میلیون چهارصد هزار دختر مجرد نیست بلکه همه دخترای مجرد میشن مشکل.مشکل تفاوت زبانی میشه با گذاشتن کلاسای آموزشی زبان فارسی برای پسرای ایتالیای حل کرد اما این مشکل هیچ جوره نمیشه حل کرد.از دیگر طرح های دولت همسر مهر که مثل همون طرح مسکن مهر.بدین صورت همون طوری که در طرح مسکن مهر زمین ها  تحت مالکیت دولت به صورت 99 ساله اجراه داده میشن در این طرح نیز کارمندای مجرد دولت نیز به صورت 99 ساله اجرا داده میشند .البته بدیهی همین طور که در طرح مسکن  مهر مالکیت قطعی نیست در این طرح هم ازدواج دائم نیست و موقتی. اما یکی نیست به اینا بگه که کارمند دولت با حقوقی که میگره خرج خودشم نمیتونه بده چه برسه به خرج یکی دیگه.

 

پسرای مجرد  ترگل مرگل این سرزمین من فقط از 600 هزار تاتون میخوام که پا پیش بزارید و با چهار دختر ازدواج کنید.اینجوری دیگه نیازی به هیچکدوم از طرح های دولت نیست .جا داره یه تشکر ویژه هم از علمای دینی بکنیم که با آینده نگری  خودشون پیش بینی همچین وضعی کردن و دست ما باز گذاشتند تا چهار تا چهارتا ورداریم.

شعار های ما:

بیاید دست در دست هم دهیم                     تا خواهران خود شوهر دهیم

 

دخترکان دین نصفه ایی ، هم اکنون نیازمند یاری سبز ما هستند.

 

این روز ها همه چهار تا میگیرند،شما چطور!

 

                                             ***

 

اگر پس از خواندن این مطلب از شدت نگرانی در حالت ترکیدن هستید.بد نیست این لینک را ببنید تا نگران بی شوهری نباشید.این لینک به پسران بی جنبه ایی که با خواندن این مطلب ذوق مرگ شدن نیز  توصیه میشود.

 

 

پ.ن:شاید بعدا در مورد این مطلب یه سری توضیحات دادم.دادن این توضیحات با میزان کالیبر من در لحظه نسبت مستقیم داره و به واکنش های بقیه هیچ ربطی نداره.

اینم یه شعر از اوضاع مزخرف مملکتمون!!!!!!!!!

یکی خـــــراب ریـــشه      یکی خــــراب د یــشه

تـــو این هـــمه خرابی      تکلیف مون چی میشه؟

.........................................................................

یکی به جـای دستاش       پیــــنه رو پیشـونیشه

بدون کـــــــار وزحمت        جیباش پره همـــیشه

.........................................................................

یکی کـــوپن فروشه          یکی دعـــــــا نویسه

یکی توکــار گریه س         نونش توچشم خیسه

........................................................................

یه عدّه غـرق پول و          یـه عدّه آس و پاسن

یـــــه عدّه بی اراده          تو کــوچه ها پلاسن 

......................................................................

ریشه مـــــونــو سوزوندن        نمی دونیم چی هستیم

کاشکی می شد بفهمیم        کی بودیم و کی هستیم 

ببین طرفداراشونم با حالن بعدش تو تلویزیون چی پخش میکنن!!!!!!!!

 

اینم یک عکس با حال از گروهک حزب الله خودتون در موردش قضاوت کنید؟؟؟

                              

عاشقی یا درد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست داشتن یه درده ...

دوست داشته نشدن هزارو یک درد !

.

.

.

و من به هزار و دو درد مبتلام !

روزهای کسالت آور نیما جون

تمام راه او به یاد او با همه آهنگها می خواند ... و من از تصور او با او کهیر می زنم !

.

به راحتی دیگه با همه جور آدم کنار می آم . کسی نه آزارم میده نه به نظرم مزاحم می آد .

.

اینهمه راه !!! با ارزش ترین کاری بود که تا حالا کسی برام کرده بود .

.

من اینهمه بزرگ شدم ٬ پس بقیه کی می خوان آدم تر شن ؟

.

اگه دوربین فیلم برداری ٬ عکاسی . موبایل رو از ایرونیا بگیرن هیچ چیز براشون نه معنی داره

نه زیباست .

.

من هفته پیش از یک سلیطه در خیابان کتک خوردم . همه به اتفاق می گن اگه پلاکشو بدی فلان

و بهمان می کنیم . و من مطمئنم پلاکشم می دادم هیچ کس ت.خم هیچ کسی رو در این خراب شده

نمی تونست بخوره .

.

تلقین می کنیم که شادیم . روشنفکریم . اوکییم . موفقیم . بهترینیم و خودمان را دوست داریم (ولی بین

خودمان بماند احساس پوکی می کنیم و این با احساس پوچی بسیار متفاوت است )

.

نمایش گای کتاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

من معتقدم که بگذارید سرانه مطالعه کشور همون ۳۰ ثانیه

در هفته باقی بمونه .

نه به زور فرهنگ رو به خورد این ملت حمال بدین ٬ نه ما آدمای فرهیخته رو

از بوی گوزشون تو اون مصلای خراب شده خفه کنین.

منو خیابونا!!!!!!!!!!!!!!!

من درخیابانها فقط به آسمان نگاه می کنم نه به آدمها ...

من در بزرگراهها به پرنده هایی که تخم چمن می خورن نگاه می کنم نه ماشینها ...

من موقع حرف زدن دیگران به صدای آواز خودم گوش میدهم نه خزعبلات ...

من موقع مظلوم واقع شدن به آرامشی که عصر خواهم داشت فکر می کنم نه قیافه وحشتناک شماها ...

...

ولی ...

ولی تا حالا شده محتاج یک قطره ... فقط یک قطره آب باشی تا نیمه پر لیوان رو ببینی ؟؟

قصه آشنایی من و .............!!!!!!؟؟؟؟؟

 

در یک روز بارانی با تو آشنا شدم؛

رفتیم، گفتیم، خندیدیم ، چقدر خوش بودیم خیس شدیم!

وهنوز باران میبارید که از هم گذشتیم؛ تو به سوئی رفتی ومن به دیگر سو

خیس شدیم! و حالا وقتی باران می بارد نمی دانم بخندم یا گریه کنم؟

زیرِ باران کدام خاطره را نگاه دارم و کدام رابشویم

دیر تبریک گفتم شرمنده ام!!!!!!!!!!!!!!!۱

سلام

سال نو . فصل بهار . مبارک

آهنگ جدید و کم حجم سی جی و صابر سنسی!!!!!!!!!!

امروز با ۲ آهنگ از بکس رپ خون امدم

بچه ها حتما دانلودشون کنید کاره با حالی شده.

   

مهمونی (سی جی و صابر سنسی)  دانلود کنید

 

تیمارستان (سی جی )    دانلودکنید

وای به روزی که دختر پسرا با کلاس بشن!!!!!!!!!!!!!

دختران با کلاس ¤

روزهای آفتابی چتر در دست گرفته و هنگام حرکت چتر را مرتبا میچرخانند
به کلاسهای آموزش رقص و آموزش گیتار رفته واین موضوع را از نحوه راه رفتن شان میتوانید حدس بزنید

همیشه کمبود وقت دارند چون هر روز به ایروبیک رفته و 4 ساعت در سونا خشک بسر میبرند. پشت تلفن طوری مکالمه میکنند که اگر کسی آنها را ندیده باشد بعید است بتواند سن شان را حدس بزند

اگر میبینید در سن 40 سالگی هنوزازدواج نکرده اند تنها بخاطر این است که هنوز همسر ایده ال خود را نیافته اند. علاقه عجیبی به فال گرفتن دارند و دراتاق خود چند کتاب طالع بینی چینی هندی افغانی دارند. انواع

 

پسران باکلاس ¤

بهیچ عنوان تلویزیون نگاه نمیکنند و هیچ علاقه ای به سینما ندارند
زیر ابرو به اندازه کافی برمیدارند
پیپ و سیگار برگ میکشند
عاشق هنر پیشه های هالیودی هستند
علاقه زیادی به برقراری میتینگ دارند
بولینگ ورزش مورد علاقه آنها میباشد
شبها نیم ساعت با تلسکوپ بدنبال ستاره خود میگردند
کفشهایی با پهنای 20 اینچ پوشیده و موهای خود را شبیه برق گرفته ها میکنند
بدون دستکش عینک دودی و کلاه به هیچ عنوان رانندگی نمیکنند

 

چگونگیه جواد شدن دخترا وپسرا!!!!!!!!!!!!!

«راهنمای جواد شدن یا چگونه جواد شویم؟ «برای دختران

داشتن یه سگ از نوع پشمالو و بردن آن به همه جا ¤
پاتوقها پاساژ گلستان و شهرک غرب ¤
اصولا" جزو شاگردان درس نخوان باشید. چون اگر پرسیدند چرا فلان درس را ¤
ننوشتی فورا" جواب بدهید : دیشب تا دیر وقت مهمانی بوده اید و وقت نکردید
مانتو باید بسیار کوتاه باشد. حداقل تا کمر ¤
در هر موضوعی کل بیندازید. چون از قدیم گفته اند: کل بیندازید تا کم نیاورید ¤
حضور در کلیه اردوها ¤
همیشه در جیب خود مقداری مایه تیله داشته باشید تا دوستانتان را حتی به زور ¤
هم که شده مهمان کنید
اگر ماشین هم دارید و یک سی دی از آینه آن آویزان کرده اید که دیگر نور علی نور ¤
است.

 

 

«راهنمای جواد شدن یا چگونه جواد شویم؟ «برای پسران

 یک عدد پیکان 57 مدل جوادی با لاستیک دور سفید
روی شیشه عقب پیکان Titanic نوشتن نام
آهنگ تکنو دابس با صدای بلند
دو تا بلند گوی اضافی در ماشین
نوشتن عبارت : «چون که تکی ... بانمکی» روی صندوق عقب ماشین
پاتوقها : چمن های پارک ساعی و شهربازی
تکه کلامها : هوچیکتیم، کرتیم، و زت زیاد
ژل به مقدار زیاد و مدل میکروبی توصیه می گردد
«ماشین مورد علاقه : پیکان آردی «جواد مخفی

عشق یعنی ...........

میدونی باید تو را بادوست داشتنی ترین صفات صدا بزنم


اما کلمه ای دوست داشتنی تر از کلمه ساده ((دوستت دارم))


پیدا نمیکنم.اما نکته در طرز بیان آن است.عزیزم هنگامی که فکر میکنم تو از آن من هستی اشک شوق از چشمانم جاری


میشود وهمیشه به خودم می گویم که تو را بیش از سلامتی


در این دنیا وپس از آن دوستت دارم.


هر کاری که میکنی بر افسون وزیباییت در چشم من می افزاید


میخوام بدونی همیشه برای من تازه هستی.آخرین تبسم تو


شاداب ترین وآخرین حرکات تو.زیباترین آنهاست


Click to view full size image

باور کنید شیطان هم بد نیست!!!!!!!!!!!!!!!!

شیطان عاشق خدا بود ... می خواست تنها عاشقش باشد ... فریاد زد ... خدا نفهمید ! . . . خدا بزرگ بود ... می خواست عاشقی کند ... آدم را آفرید! . . . سالها پیش آدم خدا را از یاد برد ... آدم عاشق شیطان شد ! این وسط خدا تنها ماند ... به همین سادگی